بــیــگــآنــه: 🦠 بــیــگــانــه ۴۵۵ 🦠 _معشوقه قبلیش رو براش خواستگاری میکنیم. جانم! گوش هایمان مخملی بود یا چشمانمان کور؟ مادرم و زن عمو متعجب….ثریا نزدیک بود توحیدا…
بــیــگــآنــه: 🦠 بــیــگــانــه ۴۴۵ 🦠 _متاسفم بابت اون رابطه! میدونی نباید وقتی اونقدر آسیب پذیر بود… نگذاشتم ادامه دهد. وقتی هم برای من و هم برای خودش…
بــیــگــآنــه: 🦠 بــیــگــانــه ۴۳۶ 🦠 _آروم آروم قشنگم…آروم عزیزم دلِ من…تورو خدا یواش تر. فرناز با دست به کمر زد و به حساب کودکانه خودش داشت برای برادرِ سی و…