رمان سایه پرستو پارت 1182 سال پیش۴ دیدگاه – به من اعتماد نداری؟ اخماشو توهم کشید پناه: یعنی چی این حرف کلیشهای مثل تو فیلما وقتی آدم و توی مخمسه قرار میدید، چه ارتباطی به اعتماد داره…
رمان سایه پرستو پارت1172 سال پیشبدون دیدگاه میشن توجه نکرد… 9 این ساعت همه خونه هستن امیدوارم که به خواب عصر گاهی رفته باشن و کسی تو الیو نیاد… االن نمی دونم مسعود و پناه همو…
رمان سایه پرستو پارت 1162 سال پیشبدون دیدگاه کار ولگا تکرار بشه گوشش و میپیچونم شاید من االن بگم ، هم پناه بگه اشکال نداره از سر ذوق داشت نگاهمون می کرد… پناه: آرنگ گرسنه نیستم جدی…
رمان سایه پرستو پارت 1152 سال پیشبدون دیدگاهپناه: چی؟ – شیرهای که مالیدی به سرم پناه: آرنگ یه استاد داشتیم میگفت این شیره، شیرهی انگور نیست شیرهی مواده که به سر طرف بمالی گیج و منگ و…
رمان سایه پرستو پارت1142 سال پیش۱ دیدگاه اخم روی صورتم نشست اما با این وضعیت نمیتونستم به پگاه بتوپم پس گفتم – غلط میکنن، توهم به حرف اون احمقها اهمیت نده… پگاه فقط از همین اتفاق…
رمان سایه پرستو پارت 1132 سال پیشبدون دیدگاه دوتایی باید نسبت به روحیات طرف مقابل رشد کنید! دکتر با جدیت تمام خیره شد بهمون دکتر: شما خیلی باهم فرق دارید تنها خصلت خوب و مشترکتون که منو…
رمان سایه پرستو پارت 1122 سال پیش۳ دیدگاه آرنگ: خب هرجا برنامه ی این سبکی بخوای ضبط کنی همون بین ۲ تا ۴ ساعت طول میکشه اما وقتی بخوای دستیار کارگردان باشی کارت بی نظم میشه عشق…
رمان سایه پرستو پارت1112 سال پیشبدون دیدگاه اما سلیقهی آرنگ تجمل گرا نیست ولی پگاه خیلی تجمالتی دیزاین می کنه… هرچند از حق نگذریم سلیقهش عالیه یعنی این خونه میشه همون خونهی امیدی که پگاه…
رمان سایه پرستو پارت 1102 سال پیشبدون دیدگاه متین: چی میگی پناه؟ شوخی میکنی؟ تو عقل تو سرت نیست که اجازه دادی؟ – سرخود رفته امضاء کرده به منم گفت سوپرایز شدم سرم گرم ترکش های کلیپ…
رمان سایه پرستو پارت 1092 سال پیشبدون دیدگاه بخوای برای من کله کنی من بدتر میکنم باید منو شناخته باشی پس اول ببین چه فرقی هایی بینمون هست… میزان تحملت و بسنج بعد درخواست کن… – االن…
رمان سایه پرستو پارت 1082 سال پیشبدون دیدگاه لحاظ احساسی براش کم نمیذارم چون پناه دختر احساسی بود و دوست نداشتم کنار من پژمرده بشه… جلوش ایستادم و جعبه روبه روش گرفتم یه لحظه چشماش برق…
رمان سایه پرستو پارت 1072 سال پیشبدون دیدگاه من هم دیدن این صحنه غیرقابل تصور هست… دکتر: آرنگ تو حتی غیرقابل تحمل نمیگی، پس این دختر توی تمام تو رسوخ کرده از طرفی هم اون کل…
رمان سایه پرستو پارت ۱۰۶2 سال پیشبدون دیدگاه محوطهی چوبی اطراف کلبه رو سینه خیز رفتم تا نکنه صدای پامو بشنون یا سایهام دیده بشه… خودمو از گوشی پنجره بالا کشیدم آروم از گوشه سعی کردم…
رمان سایه پرستو پارت ۱۰۵2 سال پیشبدون دیدگاه l گیلدا: روحیات و طرز رفتارتون هر چی هست به من ارتباطی نداره مودب صحبت میکنم جواب مودبانه از طرف مقابلم می خوام این چهار کلمه دعوا برای…
رمان سایه پرستو پارت۱۰۴2 سال پیشبدون دیدگاه پالسهای منفی مغزت و رفع کنی…آرنگ تو یاد گرفتی که روی خشمت تا ۸۵درصد کنترل داشته باشی حالا چی شده که اون 1۵درصد غالب شده؟ چرا تلاش میکرد…