رمان وارث دل پارت ۱۳۵ 4 (18)

۲ دیدگاه
      انگار فهمیده بود که دیگه اون بابای سابق نیست..‌.بین بچه هام ازیتا یه غرور خاصی داشت ‌. از هلنا و تیدا مغرور تر و البته ساکت تر…

رمان وارث دل پارت ۱۳۴ 4.5 (16)

بدون دیدگاه
      _بله.. من گلی هستم مادر ماهرخ.. مادرش که نبود همینطوری طبق عادت حرفی می زد.. _خیلی ام عالی!! منم مادر امیر هستم از اشنایی باهاتون خیلی خوشبختم…