رمان از کفر من تا دین تو

رمان از کفر من تا دین تو پارت 199

۱ دیدگاه
    #آس…هامرز   نشسته خیره به صورتش، معذب سر جاش جابه‌جا میشه و هر جایی چشم هاش میچرخه جز صورت من.. _اهم..اوممم… سامانتا نمیاد؟ جوابش و که نمیدم مجبوری…
رمان از کفر من تا دین تو

رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۹۳

۲ دیدگاه
    واقعا به چه عنوانی اینجا برا خودم چرخ میخورم و میگردم منو میخواد با چه سمتی؟.. معشوقه!.. طعمه!.. سرگرمی!.. هوس! ؟؟..این گزینه ها همشون منو میترسونن.. _نمیدونم مریم…