رمان شالوده عشق پارت 290 4.2 (96)3 ماه پیشبدون دیدگاه با عصبانیتی که داشت به سطوح میآمد شمرده شمرده تکرار کردم. -تو… مقصر… مرگ… آبان… نبودی! بسه دیگه به خودت بیا! به خودت بیا! پدر…
رمان شالوده عشق پارت 289 4.5 (94)3 ماه پیشبدون دیدگاه اینبار اشک هایش با شدت بیشتری چکیدند و جلوتر آمد. لب هایش به سینهام و درست روی قلبم چسبید. با بوسهی عمیقی که…
رمان شالوده عشق پارت 288 4.2 (109)3 ماه پیشبدون دیدگاه دست هایم را در هم پیچاندم و با مغزی قفل شده به شانههای لرزانش خیره میشوم. برای لحظهای گویا عقل از سرم میپرد که…
رمان شالوده عشق پارت 287 4.2 (114)3 ماه پیشبدون دیدگاه -بفرمایید. -ممنون دخترم نمیخورم. لبخند خستهای به روی زن میزنم و برای پخش آخرین فنجان چایی سراغ نفر بعدی میروم. -بفرمایید.…
رمان شالوده عشق پارت 286 4.4 (102)3 ماه پیشبدون دیدگاه گندم مقابلش ایستاد و مضطرب پرسید: -چی شد داداش؟ حالش خوب میشه مگه نه؟ حاله مامانمون خوب میشه! این امیرخان، امیرخان همیشگی نبود! …
رمان شالوده عشق پارت 285 4.4 (78)3 ماه پیشبدون دیدگاه بزاق گلویم را قورت دادم و به سمتشان رفتم. -چی شد… هان چی شد؟ مامان خوبه؟ آره دِ یه حرفی بزن دختر! دست…
رمان شالوده عشق پارت 284 4.3 (92)3 ماه پیشبدون دیدگاه بزاق گلویم را قورت دادم و به سمتشان رفتم. -چی شد… هان چی شد؟ مامان خوبه؟ آره دِ یه حرفی بزن دختر! دست گندم در…
رمان شالوده عشق پارت 283 4.4 (105)3 ماه پیش۱ دیدگاه هم خیلی ترسیده و هم اینکه میگه حاله مامان خوب نیست… من باید زودتر برم. دستی به صورتم کشیدم و سعی کردم خودم را جمع و…
رمان شالوده عشق پارت 282 4.2 (81)3 ماه پیش۱ دیدگاه -الوووو به شدت از دستش ناراحت و عصبانی بودم اما این فریادهاش یعنی به طور قطع اتفاقه جدیدی افتاده بود! درست یا غلط هیچ جوره…
رمان شالوده عشق پارت 281 4.1 (107)3 ماه پیش۱ دیدگاه چی داری میگی دختر؟ اصلاً نمیفهمم اول یه کم آروم شو بعد درست تعریف کن دردت چیه! با صدای بلند و پر از نگرانی امیرخان از خواب…
رمان شالوده عشق پارت 280 4.1 (139)3 ماه پیش۱ دیدگاه -چون رادان نباید به جای من با تو بجنگه. من باید بجنگم. من باید حقمو ازت بگیرم. مــن و بهت قول میدم دیگه هیچوقت اون شمیم…
رمان شالوده عشق پارت ۲۷۹ 4.2 (103)3 ماه پیش۲ دیدگاه با هقی که ناگهان زدم، غم و خشم نگاهش بیشتر شد و سر کج کرد. -تو ولم کردی رفتی! حرصی جیغ زدم: -آره…
رمان شالوده عشق پارت 278 4.2 (81)3 ماه پیشبدون دیدگاه سرش را به چپ و راست تکان داد. -امکان نداره مامانم همچین کاری رو نمیکنه. اون دید من تو این مدت چقدر داغون شدم اگر……
رمان شالوده عشق پارت 277 4.5 (85)3 ماه پیشبدون دیدگاه -من نامردم؟ من درکت کنم؟ دختر تو دیوونهای؟ مگه من چه اشتباهی کردم که اینجوری حرف میزنی؟ تو بودی که بهم دروغ گفتی. تو بودی که منو…
رمان شالوده عشق پارت 276 4.4 (95)4 ماه پیش۱ دیدگاه با صدای چرخش کلید در قفل از جای پریدم و سریع ایستادم. ساعت دوازده شب بود و امیرخان بزرگ تازه قصد بازگشت به خانه را کرده…