رمان زنجیر و زر پارت ۱۰۵ 4.2 (33)

بدون دیدگاه
      -من دنباله اذیت کردنت نیستم افرا فقط نمی‌خوام دیگه هیچوقت تو یه موقعیت شبیه چیزی که گذروندیم قرار بگیریم. این بی‌خبری از تو، این‌که نمی‌تونستم پیدات کنم…

رمان زنجیر و زر پارت ۱۰۰ 4.6 (29)

بدون دیدگاه
      گریه‌های هستی اعصابش را خراب‌تر می‌کرد.   اشک ریختن‌هایش مثل افرا معصومانه بود و خبری از آن شیطنت‌های همیشگی نبود.   وقتی درست مثل افرا مشتش را…

رمان زنجیر و زر پارت ۹۷ 4.6 (22)

۲ دیدگاه
        خدایا چه بلایی سرم آمده بود…؟!   -سـورپرایز… جوون از خوشحالی زبونت اومد مگه نه؟ می‌دونستم. مطمئن بودم وقتی ببینیم این شکلی می‌شی!   دوباره هر…