رمان زنجیر وزر پارت ۸۰ 4.4 (30)

۱ دیدگاه
        -از کِی اینجایی؟   -نمی‌شنوی چی می‌گم؟   -من میارمت بیرون قول می‌دم.   بلند جیغ کشید.   -بهت می‌گم برو دختره‌ی زبون نفهم!   احتمالاً…

رمان زنجیر و زر پارت ۶۶ 4.7 (22)

۱ دیدگاه
        با خجالت لب گزیدم.   -صحرا؟   -میام. حتماً میام پیشتون اما الآن نه… وقتی میام که حالم خوبه خوب باشه. بتونم با ذوق خوشبختی خواهرمو…