رمان از کفر من تا دین تو پارت۱۵۵ 4.5 (59)10 ماه پیش۴ دیدگاه خودش بود.. زخم قدیمی گوشه ابروش و خودم براش به یادگار گذاشتم. خیره تو چشم هایی که شباهت زیادی به مادرش داشت پلک میزنم و هیچکدوم عکسالعمل بیشتری…
رمان از کفر من تا دین تو پارت۱۵۴ 4.7 (63)10 ماه پیش۱ دیدگاه عقب میرم و کم مونده بیفتم تو جوب که یکی از پشت دست میندازه دور تنم و قفلم میکنه. _ساسان تن لشت و جمع کن ماشین و بیار…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۵۳ 4.6 (57)10 ماه پیش۱ دیدگاه نیم ساعتی طول میکشه تا کسی پیداش بشه و نمیدونم اصلا این انتظار به ثمر میشینه! _سلام آقا.. شبتون بخیر. _سلام.. بله! حق داره متعجب نگاهم کنه.. _من…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۵۲ 4.4 (61)10 ماه پیش۱ دیدگاه چقدر به نظر خنده دار میاد، اما چرا من خندم نمیاد؟ اگر گریه هم داره چرا غدد اشکی خشک شدن و سوزش چشم گرفتم! کلا نمیدونم چه ریاکشنی…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۵۱ 4.7 (77)10 ماه پیش۱ دیدگاه موها رو دوقسمت کرده و چون نم دارن سخت میشه از پسشون براومد و حرصی از گره ای که به بدبختی تونستم صافش کنم غر میزنم. _حتی اینم…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۵۰ 4.7 (61)11 ماه پیش۱ دیدگاه ساعتی بعد بدون هیچ توضیحی جز اینکه چند ساعت دیگه برمیگردم، از خونه بیرون زد و من موندم با استرس رویارویی و سوال های بیشمار بی پاسخم.…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۹ 4.7 (62)11 ماه پیشبدون دیدگاه ا صدایی که از ته چاه در میومد اونقدری ولوم نداشته که به مرد عصبانی وسط سالن برسه اما مطمئنأ سنگینی نگاهم و حس کرد که چند لحظه…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۸ 4.7 (59)11 ماه پیش۲ دیدگاه اینبار چشم های لرزونم و به قیافه خونسرد و سینه پهنی که با پاهایی باز بیشتر تو دیده میدم. _تو… تو چیکار کردی هامرز!؟ _کار خاصی نبود فقط…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۷ 4.5 (72)11 ماه پیش۱۳ دیدگاه مادرم..! خودم و میتونستم تو هر سوراخ سمبه ای بچپونم و نه گشنگی نه تشنگیم، هیچی برام مهم نبود یه سقف عاریه و اتاقی که توش شبهام و…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۶ 4.5 (48)11 ماه پیش۱ دیدگاه به تمام اندام و جوارحم التماس میکنم تا همراهیم کنن از جا کنده میشم و هجوم میبرم طرف در خروجی و بازش میکنم لحظه ای فقط…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۵ 4.8 (46)11 ماه پیشبدون دیدگاه تصویری زنده و شفاف از دختری با لباس عروس و آرایش کامل نشسته سر سفره عقد.. و متنی زیرنویس که جنجال آبروی برباد رفته چند دهه ی…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۴ 4.8 (38)11 ماه پیش۲ دیدگاه مکثی میکنه که ازش خوشم نمیاد. _قراردادی در کار نیست سامانتا.. یا بهتر بگم اون چیزی که تو فکر میکنی نیست. تنها نگاهش میکنم چون هیچی از حرف…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۳ 4 (43)11 ماه پیشبدون دیدگاه چشمم روی دست هاش زوم میشه و هر دوش مثل هم.! به نظر پیوسته و با شدت به چیزی ضربه زده. _میشه بگین چه خبره؟.. از…
رمان از کفر من تا دین تو پارت۱۴۲ 4.6 (41)11 ماه پیشبدون دیدگاه تا حالا به این وضوح از علاقه ی نامتعارفم بهش حتی با خودم پرده بر نداشتم اولا که واقعا چشم دیدنش و نداشتم و تحملش مثل…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۱ 4.8 (32)11 ماه پیشبدون دیدگاه بین سکوت و خودخوری هام چند لقمه ای هم روونه شکم گشنه و بیچاره ام کردم و بی حواس به حرکات فرز فهیمه خیره بودم.…