رمان از کفر من تا دین تو پارت264

4.5
(96)

 

هامرز سرش و از برگه هایی که توی دست مطالعه میکنه بلند کرده و نگاهش و بهم میدوزه..

لبخند که نه زهرخند غمگین کنج لبم و به روش میپاشم.

_من دختر رویا پردازی بودم آرزو و خیال و درهم میکردم و ازش پر پرواز برای آینده میساختم.

_رویا داشتن خوبه امید به آینده میتونه مرده رو زنده کنه.

 

سری تکون میدم ..

_اولین مردی هستی که میشنوم رویای دخترا رو به مسخره نمیگیری..اما امید و رویا! به نظرت هر دو یکی هستن؟

نه.. رویا از اسمش پیداست غیر واقعیه.. فقط امثال آدم های سطحی و خوش خیال بهش بال و پر میدن و گاهی به مرز تخیلات فضایی هم میرسوننش و احمقانه منتظر به ظهور نشستنش هم میشن.

اما امید… امید میتونه واقعی باشه، خود زندگی باشه، میتونه هدف باشه و حتی عشق باشه و مرده رو زنده کنه.

 

برگه ها رو همراه با پوشه ای که دستشه میزاره روی صندلی ..

_بکی از رویاهاتو برام بگو..

سری کج میکنم و نگاهم و توی صورتش دور میدم. روشنایی بسیار کمه داخل ماشین تصویر واضحی بهم نمیده.

_یکیش و گفتم به نظرت تخیلات نوجوانانه یک دختر چه چیز جذابی داره؟

 

رو میکنه طرف تاریکی پنجره..

_به نظرم اینکه دختر باشی و رویا داشته باشی هر چند تخیلی یا بچگانه بهتر از پسری با ذهنی تهی و سرگردون میون مرز باریک کینه و نفرته.

میتونستم خودش و از پس حرف هاش ببینم پسری که نوجوونیش زیر سایه برادری کینه جو تباه شد و در عوض مردی سخت با آتیشی تو سینه به عمل اومد که به نظر هیچ خنکایی یارای مقابله با هرم گرمای آتیش قلبش نبود.

 

زمزمه میکنم..

_شعله ها زبونه میکشن و جز خاکستر از قلب و روح باقی نمیزارن.

در سکوتی مطلق و همچنان غوطه ور در افکار بی سروسامونمون خیره به ظلمات جاده پیش میریم چشم هایی که به سیاهی خو میکنن و به یقین جمله ” بالاتر از سیاهی رنگی نیست” ایمان میارن ولی از ورای تاریکی سایه هایی توی نگاهت قد علم میکنن و خودی نشون میدن، اما مگه تاریکی هم تیره روشن هم داره.!

 

وارد شهر میشیم و مسیر آشنای آپارتمان و تشخیص میدم.

_میخوام برم عمارت..

_امشب نه..

چینی به صورت میندازم..

_میتونی هزار و یک دلیل برام ردیف کنی اما برام مهم نیست. هیچکدوم به اندازه دیدن مادرم و خوب بودن حالش ارزش ندارن.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 96

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان نهلان 3.3 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه: نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را…

دانلود رمان ماهرخ 5 (3)

۱ دیدگاه
خلاصه رمان:   در مورد زندگی یک دختر روستایی در دهات. بین سالهای ۱۳۰۰تا ۱۳۵۰٫یک عاشقانه ی معمولی اما واقعی در اون روایت میشه و سپس دست و پنجه نرم…

دانلود رمان بومرنگ 3.8 (5)

بدون دیدگاه
خلاصه: سبا بعد از فوت پدر و مادرش هم‌خانه خانواده برادرش می‌شود اما چند سال بعد، به دنبال راه چاره‌ای برای مشکلات زندگی‌اش؛ تصمیم می‌گیرد از خانواده کوچک برادرش جدا…

دانلود رمان کاریزما 3.7 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه: همیشه که نباید پورشه یا فراری باشد؛ گاهی حتی یک تاکسی زنگ زده هم رخش آرزوهای دل دخترک می‌شود. داستانی که دخترک شاهزاده و پسرک فقیر در…

دانلود رمان سایه_به_سایه 4.2 (12)

بدون دیدگاه
    خلاصه: لادن دختر یه خانواده‌ی سنتی و خوشنام محله‌ی زندگیشه که به‌واسطه‌ی رشته‌ی پرستاری و کمک‌هاش به اطرافیان، نظر مثبت تمام اقوام و همسایه‌ها رو جلب کرده و…

دانلود رمان وان یکاد 4.2 (28)

۱ دیدگاه
خلاصه: الهه سادات دختری مذهبی از خانواده‌ای سختگیر که چهل روز بعد از مرگ نامزد صیغه‌ایش متوجه بارداری اش میشه… کسی باور نمیکنه که جنینش حلاله و بهش تهمت هرزگی…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x