رمان دلدادگان پارت ۳۶

0
(0)

رمان دلدادگان پارت ۳۶

بهاره : عالیه

کوروش : میخوام خواسته ی تو رو برآورده کنم

بهاره : چره

کوروش : چون عاشقتم

بهاره : دوباره شروع نکن کوروش خسته شدم از این همه حرف فی خودی نمیگم عشقت الکیه نه این رو نمیخوام بگم نمیخوام عشقت رو زیر پا بزارم بهت احترام میزارم ولب منو نمیتونیم با هم باشیم

کوروش : چرا

بهاره : چون من به خواستگار دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم

 

کوردش : واقعا عاشقشی

بهاره : اره

کوروش : فردا همینجا از هم دیگه جدا میشیم

 

((احساس کردم دیگه همه چی داره حل میشه همه ی مشکلاتمون داشت تمام می‌شد تمام تمام

بهاره : باشع فردا همو میبینیم برای آخرین بار

 

کوروش: فقط اینو بدون که من به خاطر تو این کار رو کردم

 

بهاره : تا حالا ادم های عاشق زیادی رو دیدم ولی مثل تو نه تو با اونا فرق میکنی تو ادم خوبی هستی دوست دارم باهات زندگی کنم ولی من قلبم رو

 

کوروش : به یک نفر دیگه دادم میدونم شنیدم این حرف بود که زندگیه منو تمام کرد

 

بهاره : ببین کوروش

 

کوردش : فردا همینجا از هم دیگه طلاق میگیریم تا فردا منتظر بمون بعد به عشقت میرسی

 

((یه بعضی تو درونم بود که میخواستم خالی کنم با گریه ولی نمیخواستم جلوی کسی که دوسش دارم گریه کنم

بهاره : فردا میبینمت

کوردش : خداحافظ

بهاره : خداحافظ

 

بعد از خداحافظی بهاره و کوردش بهاره میره سمت ماشین و وقتی سوار ماشین میشه شروع میکنه به گریه و

 

بهاره : کوروش چرا امروز این حرف ها رو زدی چرا چرا

 

————-پایان————پارت————۳۶———

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x