رمان دلدادگان پارت ۴

0
(0)

رمان دلدادگان پارت ۴
بعد از دعوا بهاره و کوروش بهاره با صورت گیران میره توی خونشون کوروش هم با صورت گیران و عصبانی میره سوار ماشین میشه

بهاره:خدایا چرا منو اینطوری امتحان میکنی
بهاره گریه میکنیه

کوروش: خدایا چرا منو اینطوری امتحان میکنی من عاشق بهارم من میخوام بقیه ی زندگیم رو با اون بگذرونم با بهاره خدا خودت یک راهی پیش پام بزار تا بتونم بهش بگم

کوروش گریه میکنه چون نمیتونه به بهاره بگه که دوسش داره و هرچند که نمیتونه چون قراره که برای بهاره خواستگار بیاد

بهاره :من نباید گریه کنم من نباید گریه کنم و به کوروش فکر کنم اما یک حسی دارم حسه عجیب اما حتی اگه عاشق کوروش باشم هم الان دیگه مهم نیست چون من اونو از خودم دور کردم
بهاره هنوز گریه میکنه

کیانا: دخترم چی شده کجایی عزیزم
بهاره سریع شروع میکنه به پاک کردن گریه هاش تا مامانش نفهمه و وقتی که مامانش مییاد

کیانا:دخترم چی شده چرا اینجا واستادی
بهاره سریع دوباره گریه هاش رو پاک میکنه و به مامانش میگه که چیزی نیست و بعد میره به سمت اتاقش

کیانا:دخترم چی شده گریه کردی اون مرده پستچی چی گفت بهت

بهاره :هیچی

کیان یعنی بابای بهاره می یاد و میبینه که بهاره داره گریه میکنه

کیان:اینجا چه خبره

بهاره:هیچی نشده فقط میخوام تنها باشم تنهای تنها

کیانا:دخترم

بهاره: مامان میخوام تنها باشم

بهاره میره تو اتاقش و به حرف هایی که به کوروش زد فکر میکنه و به پهنای صورت اشک میریزه آروم و بی سرو و صدا گریه میکنه که مامان و باباش نشنون و کوروش با عصبانیت میرسه خونه و میره تو خونه و وقتی که داشت میره سمت اتاقش از پدرش میپرسه که مامان کجاست و مهران میگه

مهران:اون رفته تا مامان و پدر زنتو ببینه
کوروش تعجب زده میره سمت ماشین و زنگ میزنه به بهاره
کوروش: الو گوشی رو بردار بهاره
____پایان______پارت_____۴

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x