رمان ماتیک پارت 210

4.2
(220)

 

 

 

 

اتومبیل که مقابل ویلا توقف کرد ، ساواش پوف کشید

 

_ دریا طوفانیه ، نزدیک آب نرو

 

دخترک کوله‌اش را چنگ زد و همانطور که غرغر می‌کرد پیاده شد

 

_ پس چرا منو به زور آوردی اینجا؟

 

باد خنک میان موهایش پیچید

 

بدون نگاه به دریا پله‌هارا بالا رفت و با صدای بلند گفت

 

_ من اتاق بالا رو برمی‌دارم

 

ساواش با جدیت سر تکان داد

 

_ نخیر ، برو اتاق پایین

بالا سیستم گرمایشیش مشکل داره

 

لادن با اخم روی پله ها ایستاد

 

_ پتو هست!

 

_ نزدیک صبح یخ میکنی ، لجبازی نکن

 

دخترک کلافه پوف کشید

 

_ اونجا اتاق مامان باباته!

 

ساواش اخم کرد

 

_ خب؟!

 

لادن کوله‌اش را پشتش انداخت و با چهره جمع شده سر تکان داد

 

_ مامانت بفهمه من رفتم تو اتاقش تو رو آتیش می‌زنه!

شایدم دوباره قلبش بگیره

از من گفتن بود

 

 

 

 

ساواش با حرص صدایش را بالا برد

 

_ لادن!

 

لادن بی توجه به او وارد اتاق شد و از لجش کوله را روی زمین پرت کرد

 

هرکدام از لباس هایش را یک سمت انداخت و با شلوار لی خودش را به شکم روی تخت انداخت

 

ساواش با تاسف نگاهی به اتاق انداخت و بالای سرش ایستاد

 

_ پاشو

 

بی حوصله غر زد

 

_ خستم! هیچی رو جمع نمی‌کنم

 

_ پاشو بهت میگم

 

_ خودت جمع کن! از نظر من همینطوری خوبه

 

ساواش بازویش را کشید و به لیوان شیرموز اشاره زد

 

_ اینو بخور

 

لادن با مکث نگاهش کرد

 

_ چرا اینطوری شدی؟

 

ساواش با دست دیگر دکمه های پیراهنش را باز کرد

 

رانندگی و غرغرهای لادن خسته‌اش کرده بود

 

_ چطوری؟

 

_ عجیب! تو راهم هرچی گیرت اومد ریختی تو شکمم ریختی

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 220

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان درد_شیرین

    ♥️خلاصه: درد شیرین داستان فاصله‌هاست. دوریها و دلتنگیها. داستان عشق و اسارت ، در سنتهاست. از فاصله‌ها و چشیدن شیرینی درد. درد شیرین داستان فاصله. دوری ها…
رمان کامل

دانلود رمان دژخیم

  خلاصه رمان: عشقی از جنس خون! روایت پسری به نام سیاوش، که با امضای یه قرارداد، ناخواسته وارد یه فرقه‌ی دارک و ممنوعه…
رمان کامل

دانلود رمان پدر خوب

خلاصه: دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه ، منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست ، اما از…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
2 ماه قبل

خدا خیرت بده نویسنده اینم شد پارت بعد از این همه وقت بدتر اعصاب خورد کن میشه

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x