رمان آهو و نیما پارت 180

4.1
(14)

 

– و تو بیشتر از خیلی در حقش کوتاهی کردی!

حامد با جمله ی مسخره ی همیشگی اش سعی کرد خودش را توجیه کند.

– من از وجودش خبر نداشتم!

– پس ادعات هم نشه!

حامد خیلی راحت تسلیم شد.

– باشه!

اما جمله ی بعدی اش باعث شد بدانم سخت در اشتباهم!

تسلیم شدن کاری نبود که یک فرد پلید بخواهد انجامش دهد!

– یادته زندگی خوش و خرمت با نیما رو چطوری از هم پاشوندم؟!

نیازی به فکر کردن نبود.

هنوز هم آن روز لعنتی در بیمارستان مقابل چشمانم بود.

آن روز جزو بدترین روزهای زندگی ام بود و مگر میشد آدم بتواند بدترین روزهای زندگی اش را فراموش کند؟!

– یادته چطوری رفتم پیش مادر شوهرت و حقیقت رو گذاشتم کف دستش؟!

با خنده ای مسخره اصلاح کرد.

– البته مادر شوهر سابقت!

می توانستم جمله ی بعدی اش را حدس بزنم.

حتما می خواست برود پیش مادر امید و گذشته ها را برایش تعریف کند!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 14

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان نهلان

  خلاصه: نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در…
رمان کامل

دانلود رمان آن شب

          خلاصه: ماهین در شبی که برادرش قراره از سفرِ کاری برگرده به خونه‌اش میره تا قبل از اومدنش خونه‌شو…
رمان کامل

دانلود رمان پدر خوب

خلاصه: دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه ، منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست ، اما از…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x