رمان از کفرمن تا دین تو پارت342

4.2
(20)

 

 

نفس عمیقی پشت بند حرفش میکشه که باعث میشه نامحسوس خودم رو بو کنم و همون همیشگیه،..
بازم هیچ نمیفهمم، نگاه متعجبی همراه با اخم به خاتون میندازم.. مگه سرش ضربه خورده بود داشت هزیون میگفت!؟

خاتون جلو کشیده میپرسه..
_عزیزم بوی چی میاد..؟
لبخند که نه بیشتر شبیه دهن کجی بود از بس بیحال و خسته میزد، تحویلمون داده و از سر رفع تکلیف میگه.
_هیچی…

دلتنگیی و حسرتش رو از لابه لای کلمات و دم عمیقش پیدا میکنم و تازه دوزاریم جا میفته.
_میخوای از این به بعد نفری یه شیشه الکل رو خودمون خالی کنیم تا همیشه حال و هوای بیمارستان رو بهت بده روحت به پرواز در بیاد!.
یا محیط و دکورش هم مهمه؟ روزی یکبار بیاریمت روی تخت بخوابی چندجاتو سوراخ کنن با یه تیر چند نشون میزنیم، دیگه دلتنگ خس و حال مریضا هم نمیشی ..؟

نگاهم با انزجار از محیط بیمارستان با این سرامیک های بی روح و بوی مواد ضدعفونی میچرخه و به طبع بینیم چین میفته.
_جدی یک آدم عاقل پیدا میشه دلتنگ همچین محیطی بشه؟
_مریضایی مثل تو، تو هر بیمارستانی میتونن فاجعه درست کنن.

چشم ریز کرده روش و با این حال درست و درمونی هم که نداره اما زبونش خوب کار میکنه.
کنایه اش تابلوتر از این بود که بخوام خودم و بزنم به نفهمی اما چون اون موقع هم مثل آدم رفتار نکرده بودم والان تو حس و حال این نبود که بخواد با فکر به بلایی که با اولین دیدارمون به سرش آوردم، حالش و بدتر کنم پس…

سر و تنو روش خم میکنم و موزیانه میگم..
_میخوای دکتر بازی کنیم؟ من بخوابم تو معاینه ام کنی و بعد دوتایی باهم …
_اِهم…اِهم…
_میتونی بری بیرون خاتون اونجا سرفه هات و ادامه بدی.

نگاهم و از صورتش نمیگیرم و از سرخی گونه های سامانتا ته دلم و یه جوری میشه با اینکه تمام این حرفا رو برای عوض کردن جو و فضای خفه و کسل کننده ای که اتاق و گرفته بود زدم اما کاش خاتون واقعا میرفت بیرون تا من به خواهش دل و لب های وسوسه انگیز این دختر لپ گلی برسم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 20

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان عسل تلخ

خلاصه: شرح حال زنی است که پس از ازدواجی ناموفق براثر سهلانگاری به زندان میافتد و از تنها فرزند خود دور میماند. او وقتی…
رمان کامل

دانلود رمان قلب سوخته

      خلاصه: کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده،…
رمان کامل

دانلود رمان سونامی

خلاصه : رضا رستگار کارخانه داری به نام، با اتهام تولید داروهای تقلبی به شکل عجیبی از بازی حذف می شود. پس از مرگش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x