رمان از کفر من تا دین تو پارت 298

4.3
(85)

 

_مریم… های مریم!

_چیه؟

_ببین طرف رفته خودتو خسته نکن.

_به درک اسفالسافلین.. ببین دامنم کثیف نشده به جایی نخورده؟

نگاهی به اداهاش میکنم که داره سوتینش و بالا میکشه و لباس و تو تنش میزون میکنه.

_میدونی عاشقتم؟

_آره چون اسکل تر از من پیدا نمیکنی.

 

زیر لب با خودش غرولند میکنه و میاد طرفم..

_ رحمت به شیر پاکی که خوردی سامانتای مهربان حالا دستانت را بالا بیاور تا پاداش تو رو بدهم.

_مسخره..

_نه جدی.. اون نایلون مشکیت و وا کن ببینم.

 

چیز مچاله ای که توش انداخت نمیتونست هیچی به جز شورتی که پاش بود، باشه.

_خدا خفت کنه مریم ..

مستقیم پرتابش میکنم توی سطل زباله ای که کنارمه.

_دیووونه چیکار کردی! مارک بود.

_خب برو برش دار.. میتونی تا صبح همینجا چنگش بزنی بلکه قابل پوشیدن بشه.

 

صورتش و چین میندازه و با نگاهی به آینه میگه..

_خوبم؟ دامنم لکه نیست؟

_بسه بیا بریم دیر شد..

_آره فک کن میگن عروس فراری شده.!؟

پشت سرش بیرون میرم..

_هیچکی انقده خل نیست.. تازه میگن داماد بیچاره نجات پیدا کرده.

 

توی اولین پیچ یک متری سرویس نزدیکه بخورم به مریمی که سر راه ایستاده..

_برو دیگه دیر شد..

_خفه..

گردن میکشم و شایسته رو ایستاده در مقابل مردی که توی سالن سجاد معرفیش کرد میبینم.

_چه خبره؟

 

زیر لب میگه..

_تو چی حدس میزنی؟

_حرفامون و شنیده؟!

_دقیقآ.. و حالا یک دو و اینم سه…

پسره با حالت عصبی و ناراحتی آخرین نگاهش و به شایسته میندازه و راهش و کشیده میزنه بیرون..

_سجاد… ترو خدا واستا…همش الکی بود.. دروغه..

و رفتن دنبال مردی که به نظر نمیومد برگشتی تو کارش باشه.

 

نیش باز مریم و…

_نه دیگه این گوهی که خوردی جای واستادن نمیزاره به شوهر من حال میدی آشغال کثافت؟

دستم و گرفته میکشه طرف سالن..

_آخ جیگرم حال اومد سمی.. بیا بریم میخوام دورتا دور سالن و مثه اسب یورتمه برم.

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 85

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان گلارین

    🤍خلاصه : حامله بودم ! اونم درست زمانی که شوهر_صیغه ایم با زن دیگه ازدواج کرد کسی که عاشقش بودم و عاشقم…
رمان کامل

دانلود رمان گناه

  خلاصه رمان : داستان درمورد سرگذشت یه دختر مثبت و آرومی به اسم پرواست که یه نامزد مذهبی به اسم سعید داره پروا…
رمان کامل

دانلود رمان زیتون

خلاصه : داستان باده من از شروع در نقطه پایانی آغاز میشه از همون جایی که باده برای زن بودن ، نفس کشیدن ،…
رمان کامل

دانلود رمان طعم جنون

💚 خلاصه: نیاز با مدرک هتلداری در هتل بزرگی در تهران مشغول بکار میشود. او بصورت موقت تا زمانی که صاحب هتل که پسر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x