رمان شالوده عشق 358

3.8
(37)

 

 

 

-برای حرف هات ممنونم راستشو بخوای متعجبم کردی. هیچ انتظارشو نداشتم اما حق با رادانه. تاریخ انقضای تک تک کلماتت گذشته! برای همین دیگه هیچوقت ازم دفاع نکن چون نه بهش نیاز دارم و نه خوشحالم می‌کنه. حتی وقتی به این فکر می‌کنم که چقدر وقتی زنت بودم آرزوم بود یه بار اینجوری درست حسابی ازم دفاع کنی، باعث میشه بیشتر ازت رنجیده بشم!

-شمیم…

بی‌اهمیت به صدای فوق‌العاده ناراحتش به سمت سوما خانوم چرخیدم.

-پس چون از امیرخان جدا شدم ازم بدتون میاد! متوجهم اما احساساتتون اصلاً برام مهم نیست. اگه هنوز با این سن و سال متوجه نشدین که یه کتابو نباید از روی جلدش قضاوت کرد، پس دیگه حرفی نمی‌مونه. راسته که میگن جهالت سن و سال نمی‌شناسه!

تقریباً حال همه را خراب کرده بودم اما مطمئن بودم هیچ کدامشان به داغانی خودم نیستند!

کتم را برداشتم و تمام زورم را زدم تا بی‌اهمیت به آن دختر بچرخم و بروم اما نتوانستم و نگاهش کردم!

به گندمی که روزی شبیه خواهرم دوستش داشتم اما او ویرانم کرده بود!

نگاهم را به صورتش دوختم و لب زدم:

-من بخشیدمت گندم ولی بد کردی… خیلی بد کردی!

 

دیگر صبر نکردم تا شاهد اشک هایش باشم و با عجله از رستوران بیرون زدم.

پله ها را دو تا یکی پایین رفتم.

صدای نفس زدن‌هایم در گوشم می‌پیچید و کاش میشد همین حالا خودم را در باغ دوست داشتنی‌ام حبس کنم و دیگر تا ابد آن مکان پر از آرامش را ترک نکنم.

-شمیم.

-…

– صبر کن شمیم.

اهمیتی به صدا زدن های امیرخان که از پشت سر می‌آمد ندادم اما او کِی بیخیال شده بود که این بار دومش باشد؟!

روی پله ها ساعدم را محکم گرفت و تنم را به سمت خود چرخاند.

-ولم کن… ولم کن مرتیکه عوضی!

غول بزرگ مرا مانند یک گونی سیب زمینی بی‌ارزش روی شانه‌اش انداخته و با آنکه دستش خیلی شل دور پهلویم حلقه شده بود اما علناً سرجایم قفل شده بودم.

حرصی دست و پا زدم و جیغ کشیدم:

-ولم کـن مگه تو کی هسـتی لعنتی؟ چجـوری به خودت اجازه میدی که اینـجوری باهام رفـتار کنی؟!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 37

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان غمزه

  خلاصه: امیرکاوه کاویان ۳۳ساله. مدیرعامل یه کارخونه ی قطعات ماشین فوق العاده بی اعصاب و کله خر! پدرش یکی از بزرگ ترین کارخانه…
رمان کامل

دانلود رمان قلب دیوار

    خلاصه: پری که در آستانه ۳۲سالگی در یک رابطه‌ی بی‌ سروته و عشقی ده ساله گرفتار شده، تصمیم می‌گیرد تغییری در زندگیش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x