به کنارش اشاره میکند
روی مبل مینشینم و تا میخواهم تکه ای از شیرینی بردارم ، این اوست که مرا به آغوش میکشد .
سر در موهایم فرو میبرد و لب میزند
+ مبارک باشه
میخندم .
عقب میکشد و این بار لب هایش را مماس لب هایم قرار میدهد
+ امیدوارم همون کاری که به دنبالش بودی رو پیدا کرده باشی .
هرم نفس هایش ، باعث میشود چشم هایم رو هم بیافتند .
میخواهم تشکر کنم که لب هایش فاصله را به صفر میرسانند .
نرم و عمیق می بوسد .
کمی فاصله میگیرد و تنم را روی کاناپه میخواباند .
_ ش..شهریار
+ مناسبتی بهتر از امروز واسه رابطه سراغ داری ؟
میترسم .
بارها عقب کشیده بودم
اجازه نداده بودم تا این حد نزدیکش شوم
همین دوست داشتن کافی نبود مگر ؟!
گفته بودم که حد و مرز های خودم را دارم و حال ، او چرا چنین میکرد ؟!
_ ش..شهریار م..من بهت گفتم که …
نمیگذارد کلامی از دهانم خارج شود
گلویم را میبوسد و لب میزند
+ هیششش … بذار دوتامون آروم شیم
دست روی سینه اش میگذارم
میخواهم او را به عقب هول دهم و خود را از این مخمصه نجات دهم اما ، ذره ای هم عقب نمیکشد
_ ن..نکن اینکارو
خمار نگاهم میکند
+ تا کی صبر کنم نفس ؟ هوم ؟
_ ما … قبلا با هم راجع به این مورد حرف زده بودیم .
سیبک گلویش بالا و پایین میشود .
+ حالا اگر بخوام قرارداد رو فسخ کنم چی ؟
با استرس نگاهش میکنم
قصدش که این نبود ، بود ؟!
#part_22
_ نم..نمیشه … تو که میدونی حد و حدودِ منو .
اخم میکند .
خیمه اش را از روی تنم برمیدارد و کلافه ، دستی در موهایش میکشد
+ ببین نفس … من به خاطر شرایط کاریم که هنوز ثابت نشده ، نمیتونم بیام خواستگاریت … اما تو فکر میکنی خواستگاری و ازدواج اصلا جزء اهداف من نیست … یا چمیدونم ، شاید فکر میکنی من از اون دسته مردام که زیر شکمم برام در اولویته … نمیدونم چی جوری دیگه باید بهت ثابت کنم که عاشقتم .
مینشینم .
در خود جمع میشوم و مانتو ام را مرتب میکنم .
_ من… همچین فکری نکردم … ولی نمیتونم وقتی تو هنوز هیچ نسبتی با من نداری ، همچین کاری انجام بدم .
سرش با ضرب به سمتم برمیگردد
+ یعنی چی که نسبتی ندارم ؟؟ یعنی منو مثل پسر بقالی سر کوچه میبینی ؟
خندیدن در جا و مکان اشتباه .
بارها روی خود کار کرده بودم اما جوابی نداشت …
زیر خنده می زنم و او عصبی نگاهم میکند .
+ شوخی دارم باهات نفس ؟ چرا میخندی ؟
همانطور که سعی میکنم خنده ام را کنترل کنم ، لب میزنم
_ ببخ..ببخشید … تصورش خنده دار بود .
عصبی و منتظر نگاهم میکند تا توضیح دهم .
_ منظورم از نسبت ، نسبت قانونی بود …
پوف کلافه ای میکشد و از جا بلند میشود .
_ شهریار … قهر نکن دیگه !
+ واییی نفس … مگه من بچه ام قهر کنم ؟ همه که مثل تو طبع بچگی شون فعال نیست که بخوان قهر کنن … بیا برو خونه تون تا کار دست جفتمون ندادم .
دست سمت کیفم دراز میکنم و از ما بلند میشوم .
_ رفتار امروزت یادم میمونه اقا شهریار .
با خنده چشمکی حوالی اش میکنم
سمت در میروم و به شیرینی ها اشاره میکنم
_ بقیه اش هم مال خودت .
لب زیرینش را گاز میگیرد
دستش را مشت میکند و خودم هم میدانم که بعضی اوقات چگونه روی اعصابش رژه میروم .
#part_23
از خانه اش خارج میشوم و با شوق به سمت خانه خودمان راه می افتم .
میانه راه ، از همان قنادی آقای صارمی ، یک جعبه شیرینی میگیرم و وقتی به خانه میرسم ، متوجه نبود پرهام میشوم .
دستی به سر و روی خانه میکشم و به او زنگ میزنم
_ کجایی پرهام ؟
× نزدیکم . بیرون کار داشتم یک کم …
_ باشه … بابا که تا شب نمیان … تو زود تر بیا
مشکوک میشود
× باز چیکار کردی؟
نخودی میخندم
_ من چیکار میکنم همیشه ؟ از این مصاحبه به اون مصاحبه میرم … همیشه هم بعد از رد شدنم ، جشن میگیرم . تو عادت نداری به این روند .
قهقهه میزند
× پس باید سریع تر بیام …. شیرینی خریدی یا بخرم ؟
بی تربیت !
مسخره کردن هم حدی داشت دیگر …
_ خیلی بی ادبی پرهام .
× باشه حالا … نمیخواد آبغوره بگیری . من نزدیکم . ناهار هم میارم با خودم .
باشه ای میگویم و تماس را قطع میکنم .
شیرینی ها را در ظرف میچینم و وقتی که پرهام می آید سمتش میروم .
× ولی اصلا قیافت به کسایی که شکست خوردن نمیخوره .
ابرویی بالا می اندازم
ظرف شیرینی را جلویش میگیرم
لیوان آبمیوه ای برایش می آورم و دستش میدهم
_ به سلامتی کار پیدا کردنم …
شوکه نگاهم میکند
× شوخی میکنی ؟
با خنده سری به طرفین تکان میدهم
_ توی مهد کودک .
خودش را جلو میکشد و در آغوشم میگیرد
× دیدی گفتم داری دنبال چیز اشتباهی میگردی ؟
باید اعتراف میکردم که حق با او بود
بغض کرده ، هومی زیر لب میگویم .
موهایم را نوازش میکند و دستِ آزادش را سمت شیرینی ها دراز میکند
× ولی شیرینی های خوبی گرفتی . افرین .
داشتن برادری چون او ، خوشبختی کامل بود .
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 40
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.