رمان آهو و نیما پارت 172

4.2
(46)

 

پوزخند زد.
– شاید مسخره به نظر برسه، اما من تو شرایط بدی گیر کرده بودم!
دندان هایش را روی هم فشار داد.

– پلیس بد موقعی سررسید! شاید اگه اون شب پلیس نمیومد، من هم

نمی رفتم… یا حداقل تو با نیما دستگیر نمی شدی و راه برای اون باز نمیشد که راحت به دستت بیاره!
حتی دلم نمی آمد نگاهش کنم!

حامد با آنکه بهتر از هر کسی می دانست به آخر خط رسیده است، ذره ای از کارهایش پشیمان نبود…

تنها کمی افسوس می خورد…
آن هم نه بخاطر کارهایی که انجام داده بود…
صرفا فقط به این دلیل که چرا فرد دیگری از او پیشی گرفته است!

– آهو من و تو خیلی از هم فاصله داریم… بهتره بگم فاصله داشتیم و داریم!
به صندلی تکیه داد و خیره نگاهم کرد.

– تو دانشگاه همیشه کنارت بودم! حتی یه روز هم نبود که تو کلاس

 

پیشت نباشم! اما در عین حال ازت فاصله داشتم! کنارت بودم و فکرم دنبال چیزهای دیگه بود!
خندید.
– وقتی هم که اون شب فرار کردم و رفتم، پیشت نبودم، اما مدام به تو

فکر می کردم! فاصله ی ما مثل فاصله ماه های تولدمونه!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 46

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان آچمز

خلاصه : داستان خواستن ها و پس گرفتن هاست. داستان زندگی پسری که برای احقاق حقش پا به ایران می گذارد. دل بستن به…
رمان کامل

دانلود رمان خط خورده

  خلاصه: کمند همراه مادر میان سالش زندگی میکنه و از یه نشکل ظاهری رنج میبره که گاهی اوقات باعث گوشه گیریش میشه. با…
رمان کامل

دانلود رمان شاه_صنم

  ♥️خلاصه : شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه…
رمان کامل

دانلود رمان بر من بتاب

خلاصه:   خورشید و غیاث ( پسر همسایه) باهم دوست معمولی هستند! اما خانواده دختر خیلی سخت گیرند و خورشید بدون اطلاع خانواده اش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x