رمان آهو و نیما پارت 177

4.5
(54)

 

حامد با غیظ نگاهم کرد.

– تو اینجور فکر کن!
شانه بالا انداختم.
کمی در سکوت سپری شد.
انگار ساسان باورش نمیشد من دیگر از او ترسی ندارم!

 

انگار یادش رفته بود امید از همه چیز خبر دارد و من دیگر آتویی در

دستش ندارم!
– ولی آهو، اینجور حرف زدنت اصلا به نفعت نیست!
اینکه از او بخواهم مرا به اسم کوچک صدا نکند، خواسته ای بود که

 

محقق نمیشد و از طرفی دیگر با مطرح کردنش فقط خودم را خسته می

 

کردم. پس آهو گفتنش را نشنیده گرفتم و پرسیدم: مگه چجور حرف می زنم؟!
– با نیش و کنایه! حرف نمی زنی نمی زنی، وقتی می خوای چیزی بگی،

 

متلک میندازی!
– جز حقیقت چیزی نگفتم! اما، قسمت دوم جمله ت… یعنی چی که به

نفعم نیست؟!
حامد خندید.
– به نظر نمیاد خنگ باشی! اعتراف سختیه، اما خب… حداقل دیگه مثل

سابق خنگ نیستی!
و با حالتی که انگار جدی شده باشد، ادامه داد: به زبون ساده تهدیدت

کردم!
می دانستم جرم هایش بیش تر از آن است که راحت از بند آزاد شود.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 54

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان قلب سوخته

      خلاصه: کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده،…
رمان کامل

دانلود رمان دیازپام

خلاصه:   ارسلان افشار مرد جدی و مغروری که به اجبار راضی به ازواج با آتوسا میشه و آتوسا هخامنش دختر ۲۰ ساله ای…
رمان کامل

دانلود رمان نهلان

  خلاصه: نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x