رمان آهو و نیما پارت 181

4.4
(63)

 

با این حال حتی یک ذره هم ترس به سراغم نیامد!

اول به این دلیل که امید مادرش را در جریان گذاشته بود و من قبل از ازدواج با او، تمام جوانب را سنجیده بودم…

دوم اینکه خوب می دانستم کاری از دست حامد ساخته نیست…

چراکه خلاصی او از بند کار آسانی نبود!

حامد روی صندلی سعی کرد خودش را جلو بکشد.

صدایش را پایین آورد.

– من می تونم کاری رو که قبلا با زندگیت کردم، دوباره بکنم!

سر تکان دادم.

– شد دو!

حامد با گیجی نگاهم کرد.

– چی؟!

و بلافاصله خودش جواب داد: من که هنوز چیزی به مادرشوهرت نگفتم!

ابرویی بالا انداختم.

– چون نمی تونی هم بگی! از اینجا حتی دستت بهش نمی رسه!

حامد چیزی به روی مبارکش نیاورد.

– نگفتی… چی دو؟!

– شد دومین باری که تهدیدم کردی!

خندید.

– باشه! برو اصلا شکایت کن! کیه که بترسه!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 63

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان ارکان

خلاصه: همراه ما باشید در رمان فارسی ارکان: زهرا در کافه دوستش مشغول کار و زندگی است و در یک سفر به همراه دوستان…
رمان کامل

دانلود رمان شب نشینی پنجره های عاشق

خلاصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: شب نشینی حکایت دختری به نام سایه ست که از دانشگاه اخراج شده و از اون جایی که سابقه بدش فرصت انجام خیلی…
رمان کامل

دانلود رمان تکرار_آغوش

خلاصه: عسل دختر زیبایی که بخاطر هزینه‌ی درمان مادرش مجبور میشه رحمش رو به زن و شوهر جوونی که تو همسایگیشون هستن اجاره بده،…
رمان کامل

دانلود رمان بر من بتاب

خلاصه:   خورشید و غیاث ( پسر همسایه) باهم دوست معمولی هستند! اما خانواده دختر خیلی سخت گیرند و خورشید بدون اطلاع خانواده اش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x