رمان از کفر من تا دین تو پارت 346

4.2
(70)

 

 

 

بلاخره ماجرایی که با چشم های پر حرف خاتون و زبون وراج و طعنه زن سروش شروع شده بود با راه انداختن سامانتا به پایان میرسه، جالبه خود طرف راحت تر با من و مسافرت چند روزه مون کنار اومد تا بقیه که شده بودن کاسه داغتر از آش..!؟

و از کی تا حالا برای هر کار و حرکتم به بقیه حساب پس داده بودم که اینبار باشه!؟

_حواست بهش باشه…

_چون تو گفتی باشه..

_اذیتش نکنی..؟

_مثلا چجوری!

 

زیر نگاه خیره و خونسردم زیر لب چیزی بلغور کرده و ساکت شد..

_ زر اضافه اتو بلندتر بزن پسر جون..

لباش و جویید و بلاخره گفت یه وری گفت..

_به زور بهش نزدیک نشو، دستش نزن..

 

وقتی نگاهش به چشمای گشاد و برزخی  ام افتاد سریع تصیح کرد..

_نه.. منظورم این نبود که..

_کدوم!

_منکه میدونم کاریش نداری.. یعنی تو که هَول نیستی.. ندید بدیدم که نیستی..

_فقط خفه شو سروش خیلی دارم تحملت میکنم. از جلو چشمام گمشو نبینمت.

 

ولی مگه ول کن بود!.. در آخرم به بهانه خداحافظی با کشیدن سامانتا گوشه ای و بلغور کردن دم گوشش طاقتم طاق شده و چنان چشم غره ای بهش میرم که دستپاچه نیشش و باز میکنه و به حالت نوکرم، دست روی سینه گذاشته عقب میکشه.

_چی میگفت این پسره ی دیوث؟

_خیلی چیزا..!

_الان کلی تحریکم کردی بدونم چه خبره…

 

برمیگرده طرفم و توی نور روز رنگش پریده تر از همیشه است..

_چرا طوری رفتار میکنی انگار برات مهم نیست؟

_حرفاش!؟

_خودش… حضورش کنارت، توی زندگیت و کارت..!

ابرویی بالا داده چه سفر جذابی! هنوز راه نیفتاده نطقش باز شد!

_الان داری منو روانکاوی میکنی!

_روانت که بهم ریخته هست اما خوشبختانه تخصصش و ندارم وگرنه تا بیام تو رو درست کنم مثه خودت روانم از هم می‌پاشید.

_اوووووو…گفتم خوندن اون کتابا به دردت نمیخوره استاد.. بدجور تو فاز رفتی.

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 70

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان گندم

    .خلاصه : داستان درباره ی یک خانواده ثروتمنده که بیشتر اعضای اون کنار هم زندگی میکنن . طی اتفاقاتی یکی از شخصیت…
رمان کامل

دانلود رمان بر من بتاب

خلاصه:   خورشید و غیاث ( پسر همسایه) باهم دوست معمولی هستند! اما خانواده دختر خیلی سخت گیرند و خورشید بدون اطلاع خانواده اش…
رمان کامل

دانلود رمان خط خورده

  خلاصه: کمند همراه مادر میان سالش زندگی میکنه و از یه نشکل ظاهری رنج میبره که گاهی اوقات باعث گوشه گیریش میشه. با…
رمان کامل

دانلود رمان غمزه

  خلاصه: امیرکاوه کاویان ۳۳ساله. مدیرعامل یه کارخونه ی قطعات ماشین فوق العاده بی اعصاب و کله خر! پدرش یکی از بزرگ ترین کارخانه…
رمان کامل

دانلود رمان بومرنگ

خلاصه: سبا بعد از فوت پدر و مادرش هم‌خانه خانواده برادرش می‌شود اما چند سال بعد، به دنبال راه چاره‌ای برای مشکلات زندگی‌اش؛ تصمیم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x