رمان هیلیر پارت 173(فصل دوم)

4.5
(43)

 

سرمو گرفتم بین دستام و لب زدم:

– من اخیرا رو مود خوبی نیستم وال!

جواب داد:

– تو پنج ماهه روی مود خوبی نیستی. توی اصلا اون آدمی که دفعه قبل اومدی آمریکا نیستی…

با بغض نگاهش کردم. لبخند سردی زد و گفت:

– راستش دلیار.. من ندیدم تو بتونی ترانه بسازی. ببخشید، تهمت خیلی بزرگیه اما هیچ وقت ندیدم مداد بگیری دستت و نت بنویسی و اصلاح کنی. می فهمی چی میگم؟ نه دفعه قبل و نه الان! و خب… امیدوارم فقط یه شک بی جا و احمقانه بوده باشه اما من کم کم دارم به این باور می رسم که…

صدام لرزید قتی پریدم وسط حرفش:

– که چی؟ که من یه کپی کارم؟ که از استعداد کسی دیگه استفاده کردم برای بالا کشیدن خودم؟

فقط نگاهم کرد. سری تکون دادم و گفتم:

– جدی؟ خیلی ممنون!

لب زد:

– ببخشید ولی بهم حق بده! من امار کاراتو دارم. من از کیت همیشه درباره تو سوال می پرسم. تو پیانیست خوبی هستی ولی راستشو بخوای… تو حتی از عهده یه موزیک چندثانیه ای بر نیومدی و اونو هم کیت نوشت… می فهمی چی میگم؟

 

اره من انتظار اینو داشتم! من کاملا مطمئن بودم چنین روزی میاد.
می دونستم یه روز یکی میاد یقه منو میگیره و میگه فقط یه مشت ادعای تو خالیم.

تنها کسی که منو باور داشت عادل بود.
تنها کسی که دیده بود من چطوری رویال پلازا رو ساختم و چطوری حتی چهارچوب اصلی کاتایا رو نت نویسی کردم.

از جا بلند شدم و گفتم:

– میدونی چیه/ اگه به من اعتماد نداری فقط اخراجم کن. اما این طوری بهم تهمت نزن!

خواست حرف بزنه که گفتم:

– نگران نباش من بی کار نمی مونم! می دونی که رزومه خوبی دارم! خیلی از کمپانی ها منو روی هوا می زنن!

لباشو محکم روی هم فشار می داد. پرسیدم:

– خودم خیلی هاشونو بهتون گفتم. یادت نیست؟ کمپانی گریس، شرکت ویس آف امریکا…شرکت کاموراکی از ژاپن… یادته والتر؟ از همون موقع که کاتایا اومد بیرون.

لبخند سردی زد و گفت:

– اینا فقط حرفه! برام مهم نیست کیا خواستار تو هستن. برای این که بهم ثابت کنی لایق لقبی که بهت دادن هستی توی اون مراسم شرکت کن و تندیسشو برام بیار.

 

و بعد از جاش بلند شد و جلوی چشمای اشکی من از اتاق رفت بیرون.
همین که توی پیچ راهرو گم شد پرده های کرکره ای اتاق رو کشیدم و آوار شدم روی زمین.

باید استعفا می دادم.
باید می رفتم گورمو گم می کردم قبل از این که ضایع بشم.
قبل از این که بیشتر از این تحقیر بشم خودم باید توی اوج خداحافی می کردم.

اوج کار من همین قدر بود.
مثل یه نسیم گذرا بودم! منی که خواستم یه طوفان سهمگین باشم…

لعنت به اون روزی که رفتم شمال.
لعنت به اون روزی که خودمو کوبیدم و از نو ساختم .

همون موقع که متوجه شدم هیچ جایی جز اون جا نمیتونم آهنگ بسازم باید می فهمیدم دوره من دیگه سر اومده.
من شروع نشده تموم شده بودم.
و هیچ کس منو نمی فهمید.
هیچ وقت هیچ کس درکم نمی کرد.

تلاش کردنای من برای نت نوشتن و آهنگسازی بدتر افسردم می کرد.
باعث می شد از زندگی سیر بشم چون به استانداردم حتی نزدیک هم نبود. چون در حد یه آماتور می اومدم پایین. چ.ن نتیجه ساعت های متمادی کار و کار و کار می شد هیچ و هیچ و هیچ.

****

– دلیار؟

سر بلند کردم و نگاهش کردم.

-دپی؟ چرا؟

لبخند مهربونی بهش زدم و گفتم:

– مرسی که داری باهام فارسی حرف می زنی.

– نپیچون حرفو. چیزی شده؟

 

آهی کشیدم و همون طور که دوباره سرمو می کردم توی لپ تاپ گفتم:

– من یه متقلب کپی کار عوضی لاشی شناخته شدم. همین!

نسکافه ای که توی دهنش بود پاشید بیرون و گفت:

– چـــی؟

معترض از کارش گفتم:

– عـــــــــادل!

عصبی گفت:

– دلیار!

می دوسنتم دنبال جوابه. کلافه سرمو گرفتم بین دستام و گفتم:

– بحث سر این ناتوانی مسخره منه! فلج فکری احساسیم… والتر فکر می کنه من اصلا آهنگامو خودم نمی نویسم.

– چرا؟ کسخله؟

آهی کشیدم و گفتم:

– حق داره برادر من.

و براش شرح دادم چرا این فکرو درباره من می کنن. عادل نگاهی بهم انداخت و پرسید:

– حالا میخوای چیکار کنی؟

لب زدم:

– استعفا!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 43

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان غثیان

  خلاصه: مدت‌ها بعد از غیبتت که اسمی از تو به میان آمد دنبال واژه‌ای گشتم تا حالم را توصیف کنم… هیچ کلمه‌ای نتوانست…
رمان کامل

دانلود رمان درد_شیرین

    ♥️خلاصه: درد شیرین داستان فاصله‌هاست. دوریها و دلتنگیها. داستان عشق و اسارت ، در سنتهاست. از فاصله‌ها و چشیدن شیرینی درد. درد شیرین داستان فاصله. دوری ها…
رمان کامل

دانلود رمان کنعان

خلاصه : داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x