رمان ماتیک پارت ۱۷۲

4.4
(139)

 

ماشین که روبروی ساختمان توقف کرد بی توجه به در باز مانده سمت خانه دوید

 

زانوهایش یاری نمی‌کردند

 

با دست های لرزان دکمه آسانسور را فشرد

 

کمی این پا و آن پا کرد

 

نمی‌توانست طاقت بیاورد

 

سمت پله ها دوید و پچ زد

 

_ خواست بترسونت …. الکی زر زد

 

در دل دعا کرد الکی باشد!

 

عصبی و نگران بود اما با خود عهد کرد

 

_ خدایا … برسم بالا ببینم سرکارم گذاشته

مسخره بازی جدیدش باشه

کاریش ندارم … هیچی نمیگم

 

پله ها تمام شد

 

کلید را در قفل چرخاند و به محض باز شدن در فریاد زد

 

_ لادن؟

 

هیچکس جوابش را نداد

 

دندان هایش را روی هم فشرد و سمت اتاق حمله ور شد

 

_ لادن؟ کری؟ حرف بزن بهت میگم

 

در قفل بود

 

لعنتی به حواس پرت خودش فرستاد و در جیب هایش دنبال کلید گشت

 

دست هایش می‌لرزید

با باز شدن در سمت تخت دوید

ناخواسته خیره دستان دخترک شد

 

هیچ خونی نبود!

 

 

دوستان میدونم کمه ولی همینو نویسنده داده نخاستم بزارم دیگه اصرار کردن مرسی از درکتون💙

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 139

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان پشتم باش 3.9 (7)

۷ دیدگاه
  خلاصه: داستان دختری بنام نهال که خانواده اش به طرز مشکوکی به قتل میرسند. تنها فردی که میتواند به این دختر کمک کند، ساتکین یک سرگرد تعلیقی است و…

دانلود رمان بهار خزان 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه : امیرارسلان به خاطر کینه از خانواده ای، دختر خانواده رو اسیر خودش میکنه تا انتقام بگیره ولی متوجه میشه بهار دختر اون خانواده نیست و بهار هم…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
15 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زی زی🤍 ‌
9 ماه قبل

عاقااا🗡😐

زی زی🤍 ‌
9 ماه قبل

مرسی ازت قاصدک جون🤍

Zeynab Rostamy
پاسخ به  قاصدک .
9 ماه قبل

✨️🦋🙏🏻
یه دنیا سپاس ♥️

زی زی🤍 ‌
پاسخ به  قاصدک .
9 ماه قبل

🤍 🤍

Maryam
9 ماه قبل

همین که داره هر روز پارت میده جای شکرش باقیه😩🤲🏼

Zeynab Rostamy
پاسخ به  Maryam
9 ماه قبل

اینم حرفیه خداییش👌🏻

شیوا
9 ماه قبل

این دختر از اول سیاه بخت بود کاش اقلا بمیره اون دنیا سفیدبخت بشه چون با این مادرشوهر و عمه شوهر دنیاش اخرت یزیده

Zeynab Rostamy
9 ماه قبل

ووااووو !!!!👌🏻

مبینا نصب
9 ماه قبل

واییییی بقیه اش خیلی میخوام بقیه اش و بدونمووووووممم

zeinab
9 ماه قبل

میگم قاصدک جون یه دونه رمان بود اسمش فستیوال بود… اون وی شد پی دی افش نیومده هنوز؟گفته بودی میذاری

زی زی🤍 ‌
پاسخ به  قاصدک .
9 ماه قبل

سلام قاصدکی جای رمان زنجیر و زر رمان نمیزاری؟

مبینا نصب
9 ماه قبل

داره رو مغزم رزه میرهههه کی میاد این پارت بعدیییی

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x