ماشین که روبروی ساختمان توقف کرد بی توجه به در باز مانده سمت خانه دوید
زانوهایش یاری نمیکردند
با دست های لرزان دکمه آسانسور را فشرد
کمی این پا و آن پا کرد
نمیتوانست طاقت بیاورد
سمت پله ها دوید و پچ زد
_ خواست بترسونت …. الکی زر زد
در دل دعا کرد الکی باشد!
عصبی و نگران بود اما با خود عهد کرد
_ خدایا … برسم بالا ببینم سرکارم گذاشته
مسخره بازی جدیدش باشه
کاریش ندارم … هیچی نمیگم
پله ها تمام شد
کلید را در قفل چرخاند و به محض باز شدن در فریاد زد
_ لادن؟
هیچکس جوابش را نداد
دندان هایش را روی هم فشرد و سمت اتاق حمله ور شد
_ لادن؟ کری؟ حرف بزن بهت میگم
در قفل بود
لعنتی به حواس پرت خودش فرستاد و در جیب هایش دنبال کلید گشت
دست هایش میلرزید
با باز شدن در سمت تخت دوید
ناخواسته خیره دستان دخترک شد
هیچ خونی نبود!
دوستان میدونم کمه ولی همینو نویسنده داده نخاستم بزارم دیگه اصرار کردن مرسی از درکتون💙
عاقااا🗡😐
مرسی ازت قاصدک جون🤍
فدات عزیزم❤
✨️🦋🙏🏻
یه دنیا سپاس ♥️
🤍 🤍
همین که داره هر روز پارت میده جای شکرش باقیه😩🤲🏼
اینم حرفیه خداییش👌🏻
این دختر از اول سیاه بخت بود کاش اقلا بمیره اون دنیا سفیدبخت بشه چون با این مادرشوهر و عمه شوهر دنیاش اخرت یزیده
ووااووو !!!!👌🏻
واییییی بقیه اش خیلی میخوام بقیه اش و بدونمووووووممم
میگم قاصدک جون یه دونه رمان بود اسمش فستیوال بود… اون وی شد پی دی افش نیومده هنوز؟گفته بودی میذاری
سلام
نه عزیزم فایل نشده هر وقت بشه حتما میزارم
سلام قاصدکی جای رمان زنجیر و زر رمان نمیزاری؟
سلام
طالع ترنج رو گذاشتم سودا هم تموم شه یه جدید میزارم
بقیه رمان های سایت رو نمیخونی؟
داره رو مغزم رزه میرهههه کی میاد این پارت بعدیییی