رمان از کفر من تا دین تو پارت332

4.3
(89)

 

 

هنوز تو شیش و بش حرفا و کاراش بودم که قهقهه بلندش و قیافه مبهوت و شوکه من.. هه.. دقیقا از چی خوشش اومده؟ کاشتن یه توله تو شکم من..!
اصلا حرفشم باعث لرز و استرسم میشه با اینکه احتمالش صفره.

از هامرز چه انتظاری میشه داشت وقتی اخلاقش مثه سگ میمونه و تو این موقعیت داره شیرین بازی درمیاره.
اما مگه من توله نگهدارشم یا دلقکش که ازم مایه میزاره احمق!
مشتی با اعتراض به پهلوی سفتش که دم دستمه میزنم و با یک من اخم خیره اش میشم.

چند ثانیه نگاه کنجکاوی که نمیدونم تهش چی خوابیده و سری که پایین میکشه و نوک بینیش و به همتای خودش تو صورتم میماله و همونطور روی لب هام زمزمه میکنه..
_فکرت و مشغول نکن عزیزم هنوز هیچی معلوم نیست حال و دریاب.
_منظورت از هنوز و هیچی چیه؟

بوسه ای آرومی روی لب هام میکاره و عقب میکشه..
_اولش و بچسب.. فکرت و مشغول نکن..
تا بخوام به خودم بیام، اعتراضی به بی سروته بودن حرفاش کنم از روم بلند میشه و از تخت پایین میره و همچنان دسته منه که همراه باهاش کشیده شده و جیغ کوتاهی که از اعتراض حرکت ناگهانیش میکشم به هیچ جاش نیست و تنها دست آزاد من که نمیدونه دقیقا کجای تنم و بپوشونه.

به سفیدی تن برهنم در مقابل پوست برنزه و تیره تر لبه ی وان خیره میشم.
دستش پشتم و ماساژ میده و با تمام خجالتی که از پوزیشن صمیمی و راحتی که داریم اما حس خوبیه توی بغلش داخل وان آب گرم خوابیدن یه جورایی تسکین درده.
با بی‌خوابی دیشب و لمس نوازش گونه اش، دلم میخواد همینجا سرم و روی سینش گذاشته بخوابم اما شیطنت هایی که میکنه خواب و از سرم میپرونه.
_نکن…!
_یکم دردت و کم میکنه خانم دکتر..

انگشت های ماهرش روی تنم میشینه و چرا حواسم پرت رابطه هاش با زنای دوروبرش میشه..
برای اونها هم بعد هر رابطه اینطور رفتار ملایم و محبت آمیز داشت ؟ برای کم شدن دردشون تلاش میکرد!

دروغ چرا یکی از چیزهایی که شاید تو هر لحظه رابطه ته دلم و میسوزوند، داشتن روابط بی نهایت باز سابق این مرد با معلوم نیست چند زن رنگ و وارنگ دیگه بود که خودم به چشم دیده بودم و با اینکه همه اینا رو میدونستم بازم خودم و در اختیارش گذاشتم و اگر پشیمون هم باشم که نیستم دیگه سودی نداره.

860

میگم سابق چون چند جز اوایل دیگه درو دافی رو تو عمارت ندیدم اما باعث نمیشد بیرون با کسی ملاقات نداشته باشه.
میدونستم کافیه دهن باز کنم تا منو محکوم به حسادت و انواع اقسام حس های زنانه کنه اما با این حال خیلی چیزها بود که بینمون لاینحل مونده و تعریف نشده بود و باید میفهمیدم من براش در چه حدی هستم و قراره بعد این اوضاعمون چطور تعریف بشه.

با این حال دل به دلش دادم و سر حرف و باز کردم.
_به نظر به تو بیشتر میاد آقای دکتر باشی تا من.. کلا مهارتت در رابطه با خانم ها زیادی تو چشمه.

اشاره ای به دست هاش میزنم و ادامه میدم..
_باید ید طولانی توی کمک به کم کردن درد بعد رابطه داشته باشی..
صورتش و نمیبینم اما حرکت دست هاش با مکث دوباره از سر گرفته میشه و وقتی مایوس از جواب میشم با لحن بی تفاوتی جوابم و میده.
_صرفا عمل جفت گیری نه چیزی بیشتر نه کمتر.. در ضمن محض فرو نشوندن کنجکاوی زنانه ات، نه اونها باکره بودن نه من اولین آدمشون که بخوام دردی که خودم بهشون تحمیل کردم و تسکین بدم.

پوزخندی به تجزیه و تحلیل بی نهایت تک بُعدیش میزنم.. اولین بار!؟
_عجب.. پس باکره به تورت نخورده بود؟
_محض اطلاعات من هیچ دختری رو نکردم اگر منظورت اینه.. همشون کارشون سرویس دادن به امثال من بود.

سرخ میشم.. شایدم سفید.. به هر حال هیچ خط و مرزی برای زبون این مرد وجود نداشت.
اما نمیتونم ادامه ندم..
_ فکر می‌کردم کلمه جفت گیری برای حیوونا کاربردیه .. پس به نظرت کاری که امشب باهم انجام دادیم یه جفت گیری محسوب میشه..!
حتی اگر برای اولین بار یکی از طرفین باشه؟!

دستش پشت گردنم و میگیره و سرم و روبه صورتش بالا میاره..
_ حیوونا درکی از احساسات ندارن و هر سکسی که باهم داشته باشن صرافا برای تولید مثل و بچه زایی و بقاء..

نفس بلندی میکشم و دستم روی بازوی قطورش میزارم.. مثل سپر از دو طرف در برم گرفتن.
_جفت گیری و تولید مثل…!؟ الان توی رابطه ما احساس بود؟
جوابم و نمیده اما چشماش تیره تر از قبل به نظر میان و حرف و میپیچونه.
_احساس و نباید بد تعبیر کرد کسایی که امروز عاشقن و فردا فارغ هیچ فرق چندانی با حیوونا ندارن…

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 89

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان سالاد سزار

خلاصه: عسل دختر پرشروشوری و جسوری که با دوستش طرح دوستی با پسرهای پولدار میریزه و خرجشو در میاره….   عسل دوست بچه مثبتی…
رمان کامل

دانلود رمان بر من بتاب

خلاصه:   خورشید و غیاث ( پسر همسایه) باهم دوست معمولی هستند! اما خانواده دختر خیلی سخت گیرند و خورشید بدون اطلاع خانواده اش…
رمان کامل

دانلود رمان جهنم بی همتا

    خلاصه: حافظ دشمن مهری است،بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات ،دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی…
رمان کامل

دانلود رمان آن شب

          خلاصه: ماهین در شبی که برادرش قراره از سفرِ کاری برگرده به خونه‌اش میره تا قبل از اومدنش خونه‌شو…
رمان کامل

دانلود رمان زمردم

  خلاصه : زمرد از ترس ازدواج اجباری به پسرخاله اش پناه می برد، علی ای که مردانگی اش زبان زد است و دوازده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
4 روز قبل

قاصدک جان نمیشه طبق روال قبلی اینو هر روز بذاری

Mahan M
4 روز قبل

کاراشون کردن حالایادشون اومده کل کل کنن و بحث

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x