رمان آهو نیما پارت 154

4.3
(88)

 

 

 

 

هیچ احساس خوبی نسبت به قسمت دوم جمله اش نداشتم. آنقدر احمق نبودم که نتوانم معنی جمله اش را حدس بزنم، اما خداخدا می کردم حدسم کاملا اشتباه باشد!

با شناختی که از حامد داشتم، هیچ چیز از او بعید نبود… اما نیما؟!

نیما چگونه توانسته بود چنین نقشه ای بکشد؟!

شک من به مادرش بود…

یعنی مهری خانوم گناهی نداشت و همه چیز زیر سر خودش بود؟!

حامد نمی دانم چه در صورتم دید که پوزخند زد.

– تو به اون بیشتر از من اعتماد داری! خیلی خیلی جالبه!

دستی به صورتش کشید.

– البته… حق هم داری! به هر حال بعد از اون شب عقدت کرد و آبروت رو جلوی بقیه و دانشگاه خوب خرید!

سرم را به نشانه ی تاسف برایش تکان دادم.

چقدر راحت از آن روزها حرف میزد!

روزهایی که من در بدترین شرایط بودم و به سخت ترین نحو ممکن سپری شان کرده بودم…

روزهای نحسی که حامد در به وجود آمدنشان بی تقصیر نبود!

روزهایی که هرچقدر برای من نفرت انگیز بودند، حامد بخاطرشان افتخار می کرد!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 88

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان شاه_صنم

  ♥️خلاصه : شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
1 روز قبل

متاسفم برای نویسنده ای که ارزشی واسه مخاطبین داستانش قائل نمیشه و اینجوری پارت میفرسته😔

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x