خلاصه :
چهارسال پیش برای گرفتن انتقام از خواهرم بهم نزدیک شد و اولین بوسهام را تو ۱۵ سالگی ازم گرفت و عاشقم کرد و رفت حالا بعد چهارسال برگشته و دیگه هیچی از اون پسر شوخ و شنگ گذشته باقی نمونده اون فقط یه پسر دختربازه که دوباره سعی داره من را به سمت خودش بکشونه و اصلا نیازی نیست تلاش کنه من هنوز هم با یه بوسه رامش میشم…
دانلود رمان ظاهر_مغرور_باطن_شرور از کیانا_بهمن_زاد
خلاصه گوشه ای هستم برای بودن های تو… نبودت را لمس و بودنـــت را محــــو میکنم… وقتی به غیر از من کسی را بنگری… حســــود عالم میشوم زمانــــی……