رمان آهو و نیما پارت 176

4.2
(89)

 

– نمی تونستم قبول کنم که تو خوشبختی!

حامد این جمله را گفت و به صورتم خیره شد.

می دانستم که می خواهد عکس العملم را ببیند.

می دانستم که جمله ی “خوشبخت نبودم” حامد را خوشحال می کند.

اما حاضر نبودم باعث شادی او شوم!

او حتی از یک درصد از سختی هایی که من کشیده بودم، خبر نداشت…

خبر نداشت و حالا من دیگر نمی خواستم خبردار شود.

او که به قول خودش انتقامش را گرفته بود…

پس در سکوت به او خیره ماندم و او در نهایت ادامه داد: آخه از گوشه و کنار به گوشم می رسید که دوست دخترهام زندگی خوبی دارن!

فکش فشرده شد.

– دوست دخترهای سابقم… همون دخترهایی که من یه روزی ولشون کردم!

نتوانستم سکوت کنم و با آرامش گفتم: پس بخاطر همین خوشبخت شدن!

حامد با حواسپرتی پرسید: چرا؟!

نگاهم از صورتش به دستانش کشیده شد…

دستانش را مشت کرده بود…

پس آنقدرها هم حواسپرت نبود!

– تو ولشون کردی و اون ها زندگیشون رو به خوبی و خوشی ساختن!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 89

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان زمردم

  خلاصه : زمرد از ترس ازدواج اجباری به پسرخاله اش پناه می برد، علی ای که مردانگی اش زبان زد است و دوازده…
رمان کامل

دانلود رمان قلب دیوار

    خلاصه: پری که در آستانه ۳۲سالگی در یک رابطه‌ی بی‌ سروته و عشقی ده ساله گرفتار شده، تصمیم می‌گیرد تغییری در زندگیش…
رمان کامل

دانلود رمان پاکدخت

    خلاصه: عزیزترین فرد زندگی آناهیتا چند میلیارد بدهی بالا آورده و او در صدد پرداخت بدهی‌هاست؛ تا جایی که مجبور به تن…
رمان کامل

دانلود رمان دژکوب

خلاصه: بهراد ، مرد زخم دیده ایست که فقط به حرمت یک قسم آتش انتقام را روز به روز در سینه بیشتر و فروزان…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x