رمان آهو و نیما پارت 181

4.4
(67)

 

با این حال حتی یک ذره هم ترس به سراغم نیامد!

اول به این دلیل که امید مادرش را در جریان گذاشته بود و من قبل از ازدواج با او، تمام جوانب را سنجیده بودم…

دوم اینکه خوب می دانستم کاری از دست حامد ساخته نیست…

چراکه خلاصی او از بند کار آسانی نبود!

حامد روی صندلی سعی کرد خودش را جلو بکشد.

صدایش را پایین آورد.

– من می تونم کاری رو که قبلا با زندگیت کردم، دوباره بکنم!

سر تکان دادم.

– شد دو!

حامد با گیجی نگاهم کرد.

– چی؟!

و بلافاصله خودش جواب داد: من که هنوز چیزی به مادرشوهرت نگفتم!

ابرویی بالا انداختم.

– چون نمی تونی هم بگی! از اینجا حتی دستت بهش نمی رسه!

حامد چیزی به روی مبارکش نیاورد.

– نگفتی… چی دو؟!

– شد دومین باری که تهدیدم کردی!

خندید.

– باشه! برو اصلا شکایت کن! کیه که بترسه!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 67

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان غمزه

  خلاصه: امیرکاوه کاویان ۳۳ساله. مدیرعامل یه کارخونه ی قطعات ماشین فوق العاده بی اعصاب و کله خر! پدرش یکی از بزرگ ترین کارخانه…
رمان کامل

دانلود رمان سدم

    خلاصه: سامین یک آقازاده‌ی جذاب و جنتلمن لیا دختری که یک برنامه‌نویس توانا و موفقه لیا موحد بدجوری دل استادش سامین مهرابی…
رمان کامل

دانلود رمان چشم زخم

خلاصه:   نه دنیا بیمارستانه، نه آدم ها دکتر . کسی نمیخواد خودش رو درگیر مشکلات یه آدم بیمار کنه . آدم ها دنبال…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x