رمان آهو و نیما پارت 180

4.3
(53)

 

– و تو بیشتر از خیلی در حقش کوتاهی کردی!

حامد با جمله ی مسخره ی همیشگی اش سعی کرد خودش را توجیه کند.

– من از وجودش خبر نداشتم!

– پس ادعات هم نشه!

حامد خیلی راحت تسلیم شد.

– باشه!

اما جمله ی بعدی اش باعث شد بدانم سخت در اشتباهم!

تسلیم شدن کاری نبود که یک فرد پلید بخواهد انجامش دهد!

– یادته زندگی خوش و خرمت با نیما رو چطوری از هم پاشوندم؟!

نیازی به فکر کردن نبود.

هنوز هم آن روز لعنتی در بیمارستان مقابل چشمانم بود.

آن روز جزو بدترین روزهای زندگی ام بود و مگر میشد آدم بتواند بدترین روزهای زندگی اش را فراموش کند؟!

– یادته چطوری رفتم پیش مادر شوهرت و حقیقت رو گذاشتم کف دستش؟!

با خنده ای مسخره اصلاح کرد.

– البته مادر شوهر سابقت!

می توانستم جمله ی بعدی اش را حدس بزنم.

حتما می خواست برود پیش مادر امید و گذشته ها را برایش تعریف کند!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 53

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان تاروت

  خلاصه رمان :     رازک دختری از خانواده معمولی برای طرح دانشگاهی وارد شرکت ساختمانی بنام و مطرحی از یه خانواده پولدار…
رمان کامل

دانلود رمان قلب دیوار

    خلاصه: پری که در آستانه ۳۲سالگی در یک رابطه‌ی بی‌ سروته و عشقی ده ساله گرفتار شده، تصمیم می‌گیرد تغییری در زندگیش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x