رمان آهو و نیما پارت ۱۴۶

4.2
(114)

 

درحالیکه قلبم تندتند میزد و صدایم می لرزید با تته پته جوابش را دادم.
– آ… آره… آره… هستم…
با بیحوصلگی “خب” کشیده ای گفت.
– تصمیمت چیه؟!
– میام!
خندید.
خنده ای که حتی از پشت گوشی هم میشد تشخیص داد چقدر پلید و زشت است!
– آدرس رو بنویس!
آدرس جایی خارج از تهران بود…
– می دونی که حق نداری بازیم بدی!
نفس عمیقی کشیدم.
– می دونم!
– خوبه! پس این هم بدون که علاوه بر پلیس حق قشون کشی هم نداری!
– قشون کشی؟!
– آره! قشون کشی! مادر و پدر و دوست و آشنا و این چرت و پرت ها…
از ذهنم گذشت کدام دوست و آشنا و پدر و مادر؟!
و حامد با لحن و خنده ی خاصی گفت: هرچند که…
هرچقدر تلاش کردم نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و پرسیدم: هرچند که چی؟!
– هرچند که پدر و مادر تو که انداختنت دور! به پدر و مادر آقا امیدت هم بعید می دونم جرات داشته باشی خبر بدی!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 114

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان آچمز

خلاصه : داستان خواستن ها و پس گرفتن هاست. داستان زندگی پسری که برای احقاق حقش پا به ایران می گذارد. دل بستن به…
رمان کامل

دانلود رمان زیتون

خلاصه : داستان باده من از شروع در نقطه پایانی آغاز میشه از همون جایی که باده برای زن بودن ، نفس کشیدن ،…
رمان کامل

دانلود رمان ویدیا

خلاصه: ویدیا دختری بود که که با یک خانزاده ازدواج میکنه و طبق رسوم باید دستمال بکارت داشته باشه ولی ویدیا شب عروسی اش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
camellia
2 روز قبل

خوبه.خدا رو شکر فاصله بین پارتا داره کم میشه😊ولی کوتاه بود🫣🤧

خواننده رمان
2 روز قبل

ممنون قاصدک جان همینم زود به زود بیاد خوبه

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x