رمان از کفر من تا دین تو پارت 235

4.4
(67)

 

 

 

چهره سروش از پشت سرشون تو دیدم میاد اما نگرانیم بابت عکس العمل دختری که به نظر نفسش کُند و ماهیچه هاش منقبض شده.

_قیافه تون برام آشناست دلم میخواد توی حافظم جستجو کنم، اما ترجیح میدم خاطره های زشت و کثیفی که پشت یک ظاهر موجه پنهان شدن رو از حافظه ام پاک کنم.. میدونین یه جورایی باعث تدکر خاطر میشه.

در ضمن لطفا اون لباس میش و از روی گرگ باطنتون در بیارین اصلا بهتون نمیاد.

 

ابرویی برای قیافه خنثی اما برق چشم های خطرناک افخم بالا میدم.

_انگار بدجوری میخت و کوبیدی این یکی همراه کله قشنگی که داره بالا خونشم کلا اجاره داده.

_بیخیال افخم… باور کن هرکی ذات کثیف تو رو پشت قیافه به ظاهر جنتلمنت کشف کنه یه چیزی بیشتر از همه تو کله اش داره.

 

محافظ افخم با صدای سروش چرخی میزنه تا بتونه نگاه تیزش و روی همه داشته باشه.

افخم دست به جیب نیم چرخی میزنه و با نگاهی که انگار دیدن سروش کمترین اهمیت ممکنه و داره میگه..

_هنوزم دُمت به هامرز گره خورده؟! فکر نمیکنی وقتشه از زیر سایه بقیه بیرون بیای و مردم خودتو آدم حساب کنن.

 

سروش بیخیال و بی عار تکیه میده به دیوار راهرو…

_جون تو دیدن قیافه پشمکت تو رویارویی با هامرز به آدمیت من می ارزه..من این فرصت و با جدا شدن ازش از دست نمیدم.

 

به اندازه کافی وقت تلف کرده بودیم و چرت و پرتا گفته شده بود، رو به افخم به عنوان حسن ختام میگم.

_هرجا بوی کباب شنیدی ملزم خوردن کباب نیست، خر داغ میکنن.. از موس موس کردن دنبال ته مونده های قرارداد های من دست بردار و آدم خودت باش.. دفعه بعد جوری سروتهت میکنم که نتونی روپا بشی .. اینو به عنوان یک تهدید از من داشته باش افخم.

 

بادیگاردش غیرتی شده، جلو میاد که دستش و برا متوقف کردنش بالا میاره، موقع رد شدن از کنارش پوزخند کینه توزانه ای میزنه و نگاهم و روی قد و قواره بادیگاردش میچرخونم.

خنده نمایشی افخم پشت سرمون و جمله تهدید آمیزش..

_فعلا حواست به دوتا پای خودت باشه دادفر، شنیدم دست کردی تو لونه زنبور ملکه شونو برداشتی.. بدجور برات نیشاشون و تیز کردن.

 

جامعه ما همینه همه از کارای هم خبر دارن و هر نقطه ضعف و قوت همو به رخ میکشن تا بتونن ازش بر علیه هم استفاده کنن. افخم هم از این قائده مستثنی نیست.

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 67

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fary
30 روز قبل

بعداز یک هفته همین چهارتا خط ؟!

خواننده رمان
30 روز قبل

چقد کم😕
چن روز مرتب پارت فرستاد چشش زدیم

خواننده رمان
30 روز قبل

قاصدک جان امشب شوکا و گازانیا هست

camellia
30 روز قبل

به نظرم خیلی زود قضاوت کردیم…😑😐

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x