رمان از کفر من تا دین تو پارت 238

4.3
(79)

 

 

 

 

چشمکی رووونم میکنه و پشت سر سامانتا راه میفتیم.
_حسودی کردنات و دوست دارم رفیق.
_مضخرف نگو…
_غیرتی شدناتم..
_خفه شو..
_هرچی شما بگی..

غذای دلچسبی بود اگر سرو کله امیر با بشقابش سر میز پیداش نمیشد تا سامانتا بی اشتهاتر و در خود فرورفته تر از قبل بشه..
فرامرز هم چند باری به رسم مهمان نوازی سری بهمون زد تا کم و کسری نداشته باشیم.
_دختره رو دک کردی؟
_به نظر بیشتر چشمش هامرز و گرفته بود تا من.

سروش نیشخندی میزنه و خاک تو سری حواله امیر میکنه.
_بی عرضه مگه همه چی قیافه ست میگفتی طرف سگ اخلاقیه واسه خودش، سلیقه های خاص پسند خواهانش میشن.

امیر با لودگی شونه ای بالا میندازه و میگه..
_دیگه فرصت نشد براش از هنرام رونمایی کنم پرش و باز کردم.
بین کل کل بیخود این دوتا سرم و میبرم طرف سامانتا که با دستی زیر چونش داره محتویات بشقابش و هم میزنه.
_بخور.. آش که درست نمیکنی.
بدون نگاه بهم میگه…
_قصیه حکم چیه؟!

نفسم و بیرون میدم و با دستمال دور دهانم و تمیز میکنم.
_یه چرتی گفت سروش اصلا..
صورتش میاد طرفم و حرفم و میبره..
_ماست مالی نکن هامرز.. من و چرا آوردی اینجا؟
شونه ای بالا میندازم و دیوار حاشا بلنده.
_تفریح.. گفتم یه آب و هوایی عوض کنی.
_همش طفره میری.. یه روده راست تو شکمت نیست.

_خدایییش دمت گرم خوب این پسر و شناختی.
جفتی چشم غره ای به امیر میریم که ککشم نمیگزه..
_هی سروش اینا چقدر شبیه همن؟ با یه من عسل نمیشه قورتشون داد.
_خفه شو امیر… خوردین پاشین جمع کنین بریم.
_کجا؟ تازه سر شبه که..دوباره رقص و نوشیدنی و عشق و حال..

راست می‌گفت دیجی داشت برای اونایی که غذاشون و تموم کرده بودن بساط رقص و جور می‌کرد.
کُتی که موقع غذا خوردن از تنم در آورده بودم و از پشت صندلیم برمیدارم و روی دستم میندازم که سلام دخترانه ای نگاه و حواسمون و سمت خودش میکشونه.
_عذر میخوام مزاحم شدم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 79

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
23 روز قبل

کاشکی بره رو دور پارت گذاری هر روزه

camellia
23 روز قبل

چه عجب!!پارسال دوست,امسال آشنا😔…

آخرین ویرایش 23 روز قبل توسط camellia
Fary
23 روز قبل

ممنون ولی کاش هر روز پارت میذاشتین ،
پارتا هم خیلی کوتاه هست

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x