۳ دیدگاه

رمان از کفر من تا دین تو پارت 301

4.3
(96)

 

 

باز شروع کرد..

کافی بود من باز اشاره ای در مورد منحرف بودنش بکنم و برام دست بگیره که خودم مشکل دارم.

پس بهترین کار بی محلی و به کری زدن خودم بود. چند باری مریم اشاره زد برم جاش اما هامرز با اخم و تخم و تندی اخطار داد اگر قراره ور دل دوستم بشینم تشریفش و از مجلس میبره..

و این جمله یک نکته ظریف داشت که بله جناب آقا تنهایی اینجا رو ترک نمیکردن.

 

کاری جز چپ چپ نگاه کردن بهش انجام ندادم چون همین از دستم برمیومد پس در دو جمله مریم و توجیح کردم یا بشینم سر جام یا بقیه مجلس با صندلی خالیم روبه رو میشه.

 

وقتی خوب شلنگ تخته ها و آیا من بهتر قِر میام یا تو بیشتر پیچ و تاب میخوری هایی که تو هر حرکت رقاص ها به رخ هم می‌کشیدن تموم شد، اینبار دیجی رفت تو فاز خارجکی و آهنگ ملایمی رو پلی کرد که بیشتر منو یاد ملودی کشتی تایتانیک انداخت و در همون حال اول از عروس و داماد و بعد زوج های عاشقی که قلب تو چشماشون میترکید دعوت به همراهی کرد.

 

نور چراغ هاروهم همگام به رقصنده ها روی سوژه هایی که تو بغل هم میچرخیدن متمرکز کردن.

تو حس رفته با دستی جک کرده زیر چونه، موزی که حلقه کردم و میزارم دهنم که برخورد نرم نرمکی رو پهلوم حس میکنم.

_هیع…

 

ترسیده تکونی میخورم که صاحب دست مذبور خودش و جلو میکشه..

_بیا بغلم..

مثه منگا نگاهش میکنم. پردازش جمله اش از هر طرف ایراد داشت.

فشار دستش و بیشتر کرده و میکشم طرف خودش..

_چیکار میکنی؟ میفتم!

 

اما گوشش بدهکار نبود و زورش بیشتر از اون بود که بتونم مقاومت کنم و ایستادگی بیشتر یعنی جنجال به پا شدن..

_هامرز دیوونه شدی؟ یهو چت شد؟

و به اجبار روی پاهاش نشوندم و انگار روی سوزن نشستم تا دوتا رون سفت و خوش فرم.

 

با اینکه کل فضا رو تاریک کرده و چندتا پرتو فقط روی رقصنده ها انداخته بودن اما مگه مردم کور بودن که اطرافشونو نبینن.!

از یه طرف دلم میخواست سرشو بکنم از طرفی زورم بهش نمیرسه.. پس مینالم..

_میشه بگی چی شده؟.. جنی شدی!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 96

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان تاروت

  خلاصه رمان :     رازک دختری از خانواده معمولی برای طرح دانشگاهی وارد شرکت ساختمانی بنام و مطرحی از یه خانواده پولدار…
رمان کامل

🦋🦋 رمان درخواستی 🦋🦋

    🔴دوستان رمان های درخواستی خودتون رو اینجا کامنت کنید،تونستم پیدا کنم تو سایت میزارم و کسانی که عضو کانال تلگرامم هستن  لطفا…
اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
20 روز قبل

ممنون قاصدک جان😍

خواننده رمان
19 روز قبل

کامنت پینار واسه من باز نمیشه اگه امکانش هست هر شب پارت بذارین زودتر بفهمیم چی به چیه
قاصدک این بوردی که اول صفحه زدین برا چیه آدم یاد اعلام نمرات زمان مدرسه میوفته همش هم کامنتای منه😂😂

Batool
پاسخ به  خواننده رمان
19 روز قبل

آخ حرف دلمو زدی کاشکی هرشب باشه
😂😂😂پ من یاد منوی غذا تو رستورانا وقتی وارد میشم میرم چک میکنم ببینم چی جدید داریم خیلی باحاله😅😅😅

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x