رمان ماتیک پارت 214

4.3
(187)

 

 

 

لادن سعی کرد سوتی ندهد

 

_ تو ساحل پاشون پیچ خورد!

 

ساواش با جدیت سری تکان داد و سمت آشپزخانه رفت

 

لادن نمایشی لبخند زد

 

_ میرم مسکن بیارم برات

 

ترگل نگاهش را اطراف گرداند

 

_ چقدر معماری اینجا قشنگه

کاش امیر اینجارو اجاره میکرد!

 

لادن چشمانش را در حدقه گرداند

 

دخترک پولدار و احمق بود!

 

وارد آشپرخانه که شد ساواش شاکی سمتش آمد

 

_ اینو از کجا آوردی تو؟

 

لادن به زمین خیره شد

 

اینبار دیگر حماقت نمی‌کرد!

 

واقعیت را پیش خودش نگه میداشت تا همه چیز را برملا کند

 

_ گفتم که! تو ساحل خورد زمین خواستم کمکش کنم

 

_ این که حالش از من و تو بهتره!

هرکی تو ساحل بخوره زمین دستشو میگیری میاری خونه؟!

 

_ هیش میشنوه

 

_ حب بشنوه! مگه تو بچه‌ای آخه؟

شاید دزد بود!

 

 

 

_ باباش کارخونه داره!

 

_ تو از کجا میدونی؟!

 

لادن شانه بالا انداخت

 

_ باهاش دوست شدم!

بعدم نمی‌بینی رفتارشو؟ یک تخته‌اش کمه!

انگار از دماغ فیل افتاده

 

ساواش با تاسف سر تکان داد

 

_ اون بیرونِ پر از شیاد و دزده!

برو بفرستش بره

 

_ زشته!

 

_ داری اون رومو بالا میاری لادن

 

_ برو خودت بیرونش کن!

 

ساواش پوف کشید

 

لادن ادامه داد

 

_ قرص مُسکن داری؟

 

_ قرص برای چی؟

 

_ برای ترگل!

 

_ ای خدا … ای خدا

 

_ زشته ساواش ، حداقل بذار تو برخورد اول نفهمن بیشعوری! تو برخود دوم سوم کشف کنن سوپرایزشن

 

 

 

_ مودب باش!

 

_ تویی که میخوای دوستمو از خونه بیرون کنی مودبی!

 

گفت و خودش در جستجوی قرص کابینت ها را باز کرد

 

ساواش ناچار غرید

 

_ کشو دومیه

 

لادن کابینت را بست و سمت کشوها رفت

 

_ ببین! از اول همینو می‌گفتی

 

_ فقط یکی بده بهش بعدم ردش کن بره

دیگه به قرصا دست نزن

 

لادن با تعجب خندید

 

_ قرص میخوام چیکار من؟

میترسی قرصاتون تموم شه خسیس؟

 

ساواش عصبی پچ پچ کرد

 

_ چرا مزخرف میگی؟

دارم میگم از این به بعد مثل تقل و نبات قرص نمیخوری

قهوه و نوشابه و کافئینم تعطیل

چند ماه سالم زندگی کن شاید خوشت اومد!

 

لادن قرص را در بشقاب گذاشت و همراه لیوان آب از آشپزخانه خارج شد

 

قبل از خروج تنه ای به ساواش زد و زمزمه کرد

 

_ هرچی بخوام میخورم ، تنهایی سالم زندگی کن چندسال دیگه که مردی حسرت بخوری

 

 

 

با بیرون آمدن از آشپزخانه ترگل هم زمان تماسش را قطع کرد

 

_ از عمو هوشنگ پرسیدم اگر بی معاینه مسکن بخورم مشکلی پیش میاد یا نه

 

لادن پوف کشید

 

ترگل مسکن را خورد و او بخاطر اینکه دخترک قصد رفتن نکند پرسید

 

_ تازه نامزد کردی؟

 

ترگل لبخند بزرگی زد

 

برخلاف ظاهرش دختر صمیمی و اجتمائی بود

 

_ دوماهه!

 

لادن به زور لبخند زد

 

_ خیلی بهم میاید!

 

_ مگه تو امیرو دیدی؟

 

ساواش که مشغول خاموش کردن زغال‌ها بود با شنیدن اسم امیر اخم کرد

 

لادن بی تفاوت شانه بالا انداخت

 

_ آره دورتر رو ماسه ها نشسته بودم

 

ترگل مثل دختربچه های دیوانه چهره اش را جمع کرد

 

_ وای ، من میشینم رو ماسه بدنم یه جوری میشه … پوستم حساسه

ددی دو سال پیش بردم برزیل

با ماسه های اونجا مشکل نداشتم!

انگار فقط با ماسه‌های ایرانی مشکل دارم

 

 

 

ساواش لب هایش را بهم فشرد تا نخندد

 

دخترک ساده و خودمانی بود

 

چندجمله که حرف زده بود این را نشان می‌داد

 

در همان چنددقیقه پوسته دفاعی‌اش را کنار گذاشته بود

 

لادن هیچ دوستی نداشت

 

شاید هم صحبتی با یک دختر هم سنش در این یکی دو روز حالش را بهتر میکرد!

 

لادن اما حال خندیدن نداشت

 

تمام فکر و ذکرش زمین زدن امیرِ نامرد بود و بس

 

ساواش دیسِ جوجه کباب‌ها را همراه قوطی های دلستر روی میز گذاشت

 

_ شروع کنید…

 

لادن با اخم نگاهش کرد

 

تا همین دو دقیقه پیش که اعتقاد داشت باید دخترک را خانه بیرون بیندازند؟!

 

ترگل خندید

 

_ ددی همیشه میگه از تهران گوشت تازه بفرستن برامون

میگه گوشت های شمال رو نمیشه خورد

سفت و بدمزه‌ان

 

ساواش با جدیت خندید

 

_ ددی راست میگن!

 

لادن با چشمان ریز شده سرش را بالا گرفت تا اگر نگاهِ ساواش را روی دختر شکار کند اما خبری نبود

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 187

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان جهنم بی همتا

    خلاصه: حافظ دشمن مهری است،بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات ،دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی…
رمان کامل

دانلود رمان موج نهم

خلاصه: گیسو و دوستانش که دندونپزشک های تازه کاری هستن، توی کلینیک دانشگاه مشغول به کارند.. گیسو که به تازگی پدرش رو از دست…
رمان کامل

دانلود رمان سالاد سزار

خلاصه: عسل دختر پرشروشوری و جسوری که با دوستش طرح دوستی با پسرهای پولدار میریزه و خرجشو در میاره….   عسل دوست بچه مثبتی…
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x