تلخندی زد و آه کشید
دخترک برای چیدن آن میز از صبح حداقل بیست مرتبه با خواهرش تماس گرفته بود!
دستش برای قطع کردن رفت که تماس وصل شد
صدای نفس هایش را میشنید اما سکوت کرده بود
کامی از سیگارش گرفت و خودش مکالمه را شروع کرد
_ تا یک ساعت دیگه میرسم خونه ، در اتاق رو از جا نکنی خانم کوچولو
لادن همچنان سکوت کرده بود
ساواش دود را بیرون فرستاد
_ حال مامان خوبه
مکثی کرد و با طعنه ادامه داد
_ از اولم خوب بوده البته
لادن منظم و عمیق نفس میکشید
مثل کسی که سرماخورده و بینیاش گرفته است
ناخواسته اعتراف کرد
_ این دعوت از اولم فکر خوبی نبود
نمیدونستم قراره تا این حد جو مشنج شه
صدایی از سمت دخترک نشنید
سیگارش را گوشه جدول خاموش کرد
خواست جو را تغییر دهد اما دخترک همچنان سکوت کرده بود
پوف کشید
_ قطع کن ولی نخواب تا برگردم
باید صحبت کنیم
انگشت اشاره اش سمت دایره قرمز رفت که صدای خش دار آشنایی بلند شد
_ میدونستی من هیچ وقت تا حالا دعوای مامان بابامو ندیدم؟ جز یک بار
ابروهای ساواش بهم نزدیک شد
_ صدات چرا اینطوریه؟
_ ده یازده سالم بود
بلهبرون خواهرم بابام نیومد ، گوشیشم جواب نداد
ساعت ده و نیم اومد
ساواش غمگین خندید
_ نه بابا؟ حاج آقام بله؟
لادن سرفه کرد
بی اهمیت نسبت به ساواش آرام ادامه داد
_ مامانم حسابی باهاش بحث کرد
جلوی همه
اما بابام یک کلام نگفت
صبح زود بیدار شدم آب بخورم که دیدم کنار حوض وضو میگیره
آرنجش زخمی بود
وقتی میخواسته شیرینی بگیره بهش موتور زده بود و رفتن درمونگاه
گفتم چرا وقتی مامان داشت بهت اون حرفارو میزد نگفتی؟
میدونی چی جواب داد؟
ساواش دندان هایش را روی هم فشرد
_ تحت هیچ شرایطی نباید با مادر من اونطوری حرف میزدی شنیدی؟
نباید از خونه بیرونش میکردی
لادن بی حال تکرار کرد
_ میدونی چی جواب داد؟
_ گفتم برمیگردم حرف میزنیم
_ میدونی چی جواب داد؟
ساواش پوف کشید
_ چی…
لادن لرزان خندید
_گفت مرد اگر مرد باشه از لحظه ای که زنش بهش بله گفت میشه بزرگ ترین حامیاش!
میشه پشت و پناهش
گفت اگر من امشب مادرتو جلوی فامیل میاوردم پایین دیگه همیشه از بالا نگاهش میکردن
ساواش موهایش را چنگ زد
دلش نمیخواست از دخترک معذرتخواهی کند
اصلا گناهشان یکسان بود!
لادن دوباره سرفه کرد
_ تو امشب تنها کسی بودی که تو اون جمع داشتم اما حامی نبودی ، پناهِ منِ بی پناه نبودی
_ قهری؟ میخواستم بگم برگشتم تو هم بزن اما یادم اومد همونجا تلافی کردی
یعنی بی صبرانه منتظر لحظه ایم که ساواش عین سگ از کاراش پشیمون بشه
وایی خییلی هیجانی شد
نویسنده توروخدا سریع پارت بده🙏🏻🙏🏻🙏🏻
وایییی چه میشه فردا عم پارت داشتیم