لادن میدانست حریفش نمیشود
علاوه بر آن جان اعتراض و مقاومت هم نداشت
با درد خودش را خشک کرد و لباس پوشید
روی صندلی ماشین که نشست ، دردها دوباره شروع شدند
بغض کرده صندلی را چنگ زد و خم شد
خودش هم نگران بود
چنین درد شدیدی ، حتی زمان عادت های ماهیانه اش هم سابقه نداشت
ساواش که روی تختِ اورژانس خواباندش دوباره گریهاش شروع شد
ساواش کلافه پوف کشید
_ الان دکتر میاد … گریه نکن
_ شکمم تیرمیکشه … دارم میمیرم
_ نمیمیری چرت و پرت نگو
_ آی خدا
دکتر با دیدنش آزمایش نوشت و بعد از تزریق مُسَکن برای سونوگرافی انتقالش داد
دردش آرام شده بود
هشت صبح بود که دکتر با جواب آزمایشات وارد اتاق شد
#part758 مــــــ💄ــــــاتیک
_ دخترِ ما چطوره؟
لادن خواب آلود نگاهش کرد
_ سلام
_ حالت بهتره؟
_ درد ندارم اما خونریزی چرا
_ اونم بعد از دو سه بار مصرف داروها قطع میشه
ساواش سر تکان داد
_ مشکل کجا بود خانم دکتر؟
دکتر به ظاهر آشفته، چشمان خسته و سرخ مرد نگاه کرد
_ عفونت و کیست ، که البته فکر نمیکنم نیاز به عمل باشه . با دارو رفع میشه
درد هم به احتمال قوی به همین دلیل بوده
رابطه داشتید؟
ساواش با جدیت سرش را به نشان تایید تکان داد
دکتر ادامه داد
_ طبیعیه ، داروها مصرف بشه دیگه درد تکرار نمیشه
لادن گرفته نالید
_ خیلی شدید بود
#part759 مــــــ💄ــــــاتیک
_ تایم پریودت منظم بوده؟
_ نه … بعضی وقتام لکهبینی داشتم
_ بدنت بهت هشدار داده اما توجه نکردی
نتیجه شده درد و خونریزی
داروهارو منظم استفاده کن تا نیازی به عمل نباشه
ساواش آهسته گردنش را مالید
خسته و بی حال بود
لادن بعد از تزریق آرام بخش چندین ساعت خوابیده بود اما او نه…
_ حواسم هست … لطف کردید دکتر
زن جدی لبخند زد و سر تکان داد
_ در ضمن ، سعی کنید بین رابطههاتون فاصلهی طولانی نندازید
خونریزی که قطع شد تا چهل و هشت ساعت به بدن زمان بدید ، بعد از اون مشکلی برای رابطهی جنسی نیست
لادن بی حوصله رویش را سمت مخالف برگرداند و ساواش بار دیگر تشکر کرد
با بسته شدن در خودش را روی صندلی انداخت
سر درد امانش را بریده بود و پیشانی اش نبض میزد
با اخم در مخاطبینش دنبال شماره گشت و تماس گرفت
_ الو بختیاری … دانش پژوهم
#part760 مــــــ💄ــــــاتیک
بی توجه به چاپلوسی های دانشجو پشت تلفن ، ادامه داد
_ اعلام کن من نیم ساعت دیر میرسم ، کسی حق نداره کلاسو کنسل کنه حضور غیاب میکنم
لادن چشمانش را بست
خیال میکرد ساواش کلاس های امروزش را کنسل میکند
چطور قرار بود برود؟
کل شب را نخوابیده و پله های بیمارستان را بالا و پایین کرده بود
به جهنمی در دل گفت و چشمانش را بست
ساواش اما اجازه نداد چشم روی هم بگذارد
_ نخواب ، کارای ترخیصتو بکنم برسونمت خونه میخوام برم دانشگاه
خوابید!
یک ربع بعد که ساواش برگشت با تشر بیدارش کرد و دم در خانه پیادهاش کرد
_ میتونی بری بالا؟
من کلاسم دیر شد
لادن سر تکان داد
_ نمیتونم
_ میگم باید برم دانشگاه!
لادن دلخور نگاهش کرد
_ پرسیدی میتونی؟ منم گفتم نمیتونم
حالا اگر میخوای دم در پیادهام کن برو!
#part761 مــــــ💄ــــــاتیک
ساواش چشم غره ای رفت و با تاسف سر تکان داد
همانطور که از اتومبیل پیاده میشد زیرلب غرید
_ عجب گیری افتادیم…
دخترک را پیاده کرد و تا رسیدن به اتاق کمکش کرد
_ تو داروهای قبلیت مسکن بود؟
لادن جوابش را نداد
ساواش با اخم کشوهارا به دنبال دارو باز و بسته میکرد
_ سرم داره منفجر میشه
_ تو نسخهی امروزم مسکن بود
ساواش چپ چپ نگاهش کرد
_ شیاف بود! شیاف دیکلوفناک
لادن بی اهمیت شانه بالا انداخت
میدانست قرص های مسکن کجاست اما حرفی نزد
ساواش که با اعصابی بهم ریخته از خانه خارج شد با خیال راحت خوابید
داروها گیجش کرده بود
در بیمارستان چند ساعت استراحت کرده بود. هنوز هم خوابش می آمد
بیچاره ساواش که تا شب کلاس داشت!
پتو را تا روی سرش بالا کشید و سعی کرد به ساواش و سردردش توجهی نکند….
چن روز نبود این رمان فکر کردم باز نویسنده رفت تعطیلات
الان که یادش انداختی و به زودی میره
😂 😂
امروز پارت داریم؟
فعلا خبری نیست
و منی که بی تابانه چشم انتظارم… “
سلام من از طریق دوستم با این رمان آشنا شدم خیلی خوشم اومد اما اینکه موضوع خیانت رو کشید وسط خیلی بدم اومد دوست دارم این موضوع پروندهاش بسته بشه و بفهمن که لادن بیگناهه ویه آب خوش از گلوش پایین بره
پاسخ
باز که غیب شدی برو یه ماه دیگه بیا😏
سلام من از طریق دوستم با این رمان آشنا شدم خیلی خوشم اومد اما از اینکه موضوع خیانت رو کشید وسط خیلی بدم اومد دلم میخواد این موضوع دیگه تموم بشه و بفهمن که لادن بیگناهه
سلام من از طریق دوستم با این رمان آشنا شدم خیلی خوشم اومد اما اینکه موضوع خیانت رو کشید وسط خیلی بدم اومد دوست دارم این موضوع پروندهاش بسته بشه و بفهمن که لادن بیگناهه ویه آب خوش از گلوش پایین بره
یه مدت ماه تا ماه پارت نمیده عادت میکنیم به پارت دادنای غیر آدمیزادیش
بعد یهو نمیدونم سرش کجا میخوره مث آدم پارت میده بد عادتمون میکنه و باز بر میگرده ب روال قبلش
فک کنم نویسنده میخاد بهمون بفهونه ک من میتونم درس پارت بدما ولی مریضم میخام اذیتتون کنم
برای شفای نویسنده صلوات…
نویسنده جان رفتی تعطیلات دوباره
کاش پی دی افشو بده زاحت شیم
مثه معتادامیمونم همش توسایتم😖
نویسنده حالش خوبه ؟سالمه ؟