رمان هیلیر پارت ۱۳۴

4.4
(97)

 

 

 

 

یکم صبر کردم و دوباره گفتم:

 

– یه متحجر میشناسم که اگه اراده کنه، یه بلیط بگیره برای آمریکا و بره پیش خداوندگار پیانو میتونه به سادگی در حد جهانی مشهور بشه!

 

لبخند زد. ادامه دادم:

 

– یه وحشی جنگلی میشناسم که به دو زبان زنده دنیا مسلطه!

 

مصمم گفتم:

 

– یه آدم متحجر میشناسم که با این که غیرت داره خفه اش می کنه اما بازم درک می کنه خانومی که همراهشه خودش شعور داره و میدونه چیکار باید بکنه چیکار نباید بکنه!

 

نرم بوسیدمش و گفتم:

 

– من یه متحجر وحشی جنگلی میشناسم که با شعور ترین، مهربون ترین و خوش قلب ترین مرد دنیاست! دلش نمیاد یکی از دستش حتی یک ساعت ناراحت بمونه! من یه متحجر وحشی میشناسم که خودش درد می کشه، خودش تا مغز استخون شکنجه میشه تا پارتنرش آخ نگه!

رویین من یه آدمی رو میشناسم که از خودش متنفره، قکر می کنه بی ارزش و حروم زادست اما قلبش برای وطنش می تپه! اما نمیتونه ببینه جلوی چشمش دارن خلاف می کنن! نمیتونه ساکت بشینه و با این که ممکنه توی این راه بمیره بازم بدون این که بترسه تموم نقشه هاشونو نقش بر آب می کنه!

رویین من آدمی رو میشناسم که میگه وحشی و جنگلیه اما قشنگ ترین ادبیات دنیا رو داره.

آدمی رو میشناسم که هرچی چرت و پرت بلده بار خودش می کنه، فکر می کنه من براش حیفم اما نمیدونه برای من بار ارزش ترین داراییه!

من یه همچین آدمی رو میشناسم! توهم میشناسیش رویین؟ تو میدونی کیه؟ هوم؟

 

 

 

 

خیره توی چشمام لب زد:

 

– پاداش کدوم کارمی تو بچه؟ هوم؟

 

آروم گفتم:

 

– منم دوستت دارم! خیلی زیاد! خیلی زیاد!

 

و بعدش بوسیدمش!

با اشتیاق هر چه تمام تر باهام همراهی کرد!

شاید فکر می کرد به خاطر دیشب خسته ام هنوز! اما نمی دونست من تا هر کجا که بخواد ادامه میدم! پا به پاش!

 

*

– شاید بهتر باشه بذاری من برونم؟

 

رو کردم بهش و گفتم:

 

– چرا؟ فکر می کنی نمیتونم جیپ برونم؟

 

نیشخندی زد و گفت:

 

– بچه این ماشین قلق داره! با هر کسی راه نمیاد!

 

زدم روی کاپوتش و گفتم:

 

 

 

 

– من صاحبشو راه کردم! خودش که دیگه برام کاری نداره! سوئیچ!

 

رویین دستشو کرد توی جیبش و گفت:

 

– چرا با اف جی کروز عروسک تو نمیریم؟

 

چشمکی زدم و گفتم:

 

– دلم میخواد ماشین تو رو برونم! مشکلیه؟

 

سوئیچو پرت کرد سمتم و با خنده گفت:

 

– بفرما! برون!

 

توی هوا سوئیچو گرفتم، نیشخندی زدم و گفتم:

 

– بپر بالا!

 

خندید و گفت:

 

– نکشیمون شوماخر!

 

نشستم پشت فرمون و اونم نشست کنارم.زیر پامو نگاه کردم و جدی گفتم:

 

– خب! گفتی وسطی ترمزه دیگه؟

 

 

 

 

چشماشو تو کاسه چرخوند و گفت:

 

– آر یو کیدین؟ پیاده شو دل آ! لازم نکرده ماشین برونی!

 

همون موقع که میخواست دستگیره درو باز کنه استارت زدم و خیلی حرفه ای راه افتادم!

اوفففف! موتور جیپ زیر پام با هر اشاره آرومی که به گاز می کردم غرش می کرد! خیلی فرز بود! جون می داد باهاش بزنی به دل جاده و ایران گردی کنی!

 

نیشخندی به رویین که داشت زیر چشمی منو می پایید زدم و عینک دودیمو گذاشتم روی چشمام! با خنده گفت:

 

– نمیگی پشت سرت با این سیس یه چیزی منفجر میشه؟

 

با خنده عینک دودی خودشو که روی داشبرد بود برداشتم، گرفتم سمتش! ازم گرفت و زد به چشماش. ترجیح دادم برای این که نریم توی درختی چیزی الان بهش نگاه نکنم!

 

من این توله سگو میشناختم! می دونستم بدجوری بهش میاد! اگه نگاش می کردم مطمئنا حواسم پرت می شد! پرسیدم:

 

– این مرکبت سیستم صوتی نداره؟

 

با خنده گفت:

 

– میخوای تو جیپ من ساسی مانکن گوش بدی؟

 

پفی زدم زیر خنده و گفتم:

 

🎆HEALER

🖤#PART_680

 

 

 

– چقدرم که به تو میاد! آقامون جنتلمنه، جنتلمننننننننننننننننننننننه!

 

اشاره کردم به خودم و بلند خوندم:

 

– این خانمم عشق منه عشق منهههههههههههههههه! وای رویین، بهش که فکر می کنم تسمه تایم پاره می کنم! جدی سیستم نداره؟

 

شونه ای بالا انداخت و گفت:

 

– نه! داشت درش آوردم!

 

نگاه کردم و دیدم آره، یه سوراخ جلوی ماشین هست که انگاری قبلا جای یه سیستم صوتی صوتی بوده. رویین گفت:

 

– باورت بشه یا نه من ده ساله موزیک گوش ندادم! شنیدم البته، بعضی سربازا مخفیانه اسپیکر و چمیدونم از این چیزا می اوردن ولی این که خودم اختصاصی موزیک گوش بدم…. نه!

 

آهی کشیدم و فتم:

 

دنیا بدون موزیک خیلی سیاه و تیره ست رویین. تو همه درا رو روی خودت بستی قربونت برم! بعد میخواستی به این حال و روز نیوفتی؟ بی عاطفه نشی؟

 

لبخندی زد و گفت:

 

– یه لحظه پارک کن این بغل تا نشون بدم بی عاطفه کیه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 97

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان سایه_به_سایه 4.2 (12)

بدون دیدگاه
    خلاصه: لادن دختر یه خانواده‌ی سنتی و خوشنام محله‌ی زندگیشه که به‌واسطه‌ی رشته‌ی پرستاری و کمک‌هاش به اطرافیان، نظر مثبت تمام اقوام و همسایه‌ها رو جلب کرده و…

دانلود رمان زئوس 3.3 (12)

بدون دیدگاه
    خلاصه : سلـیم…. مردی که یه دنیا ازش وحشت دارن و اسلحه جز لاینفک وسایل شخصیش محسوب میشه…. اون از دروغ و خیانت بیزاره و گناهکارها رو به…

دانلود رمان سونات مهتاب 3.7 (67)

بدون دیدگاه
خلاصه: من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
camellia
3 ماه قبل

دستت درد نکنه قاصدک جونم.😘میگزاشتی خو پارک کنه🤗😊😉

خواننده رمان
3 ماه قبل

قشنگ بود ممنون خانم قاصدک

خواننده رمان
پاسخ به  قاصدک .
3 ماه قبل

🌹❤

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x