رمان پروانه ام پارت 11

4.5
(35)

 

 

 

به خودش فرصت فکر کردن نداد . ممکن بود سیاوش خان دوباره برگرده و ایندفعه اینقدر خوش شانس نباشه که بتونه قصر در بره .

 

مثل تیری که از چله ی کمان رها شده باشه … جستی زد و دوید و خودش رو از بین در دو لنگه ی زیر زمین ، پرتاپ کرد داخل .

 

نفسش هنوز درست بالا نیومده بود که صدای آهو رو شنید :

 

– کیه ؟ کی اومده اینجا ؟!

 

صدای قیژ گوشخراش در کمدی … و بعد آهو ظاهر شد :

 

– تویی ؟! … در زدن بلد نیستی ؟

 

لحن تند و پر خشونتش به بغض آلوده بود . پروانه دستی به دامنش کشید :

 

– ببخشید !

 

آهو فین فینی کرد … چشم های ریزش از اشک خیس بود . ابروهای پروانه بالا پرید :

 

– گریه می کنید آهو خانم ؟!

 

– به تو مربوط نیست ! برو بیرون !

 

پروانه شونه ای بالا انداخت و دو قدمی پساپس رفت . می خواست برگرده و بره … که آهو باز گریه اش گرفت :

 

– نه نرو ! نرو ! خدایا … من چه بدبختم ! چه بی کسم ! چه تنهام !

 

 

باز رها شد روی زمین … دستاشو جلوی صورتش گرفت و هق زد … .

 

قلب پروانه به درد اومد … میزِ گردی که پر از کاغذ و کتاب و روزنامه بود رو دور زد و به آهو نزدیک شد . مردد بود … ولی پرسید :

 

– آهو خانم … چی شده ؟

 

پاسخش گریه ی آهو بود … بزاق دهانش رو قورت داد و کف زمین زانو زد … دستش رو جلو برد و شونه ی بیش از حد لاغرِ اونو لمس کرد .

 

– کاری از من بر میاد ؟ … مادرتون رو صدا کنم ؟

 

– نه … مادرم نه ! برای اون آخه چه فرقی می کنه حال خوب و بد من ؟! … مدام آزارم می ده … توی سرم می زنه ! … که آدم نیستم ! نمی فهمم ! عرضه ندارم ! سلیقه ندارم ! اصلا لیاقت ندارم !

 

باز هق هق گریه اش … . پروانه گفت :

 

– به من بگید ! شاید کمکی از دستم بر اومد !

 

آهو سر بالا برد … چشم های غرق اشکش رو دوخت به چشم های پروانه … دستش رو گذاشت روی دست اون و فشرد … گفت :

 

– فرخ رو نمی خوام ! دوستش ندارم ! … نمیخوام زنش بشم ! میتونی کمکم کنی ؟ ها ؟ … نمی تونی ؟ … نمی تونی !

 

 

 

 

و باز هق هق گریه اش … .

پروانه متحیر نگاهش کرد … آهو همیشه دختر خوب و سر به راهی بود . هیچوقت فکر نمی کرد اون هم در مورد چیزی “نظری” داشته باشه ! دلش سوخت … زمزمه کرد :

 

– متاسفم ! … ولی …

 

آهو چشم های خیس و منتظرش رو دوخت به اون … پروانه ادامه داد :

 

– ولی چرا ؟!

 

– چون منو دوست نداره ! بهم احترام نمیذاره ! … اصلا نمی فهمم برای چی اومده به خواستگاریم ؟! … تو می فهمی ؟

 

پروانه سرش رو به چپ و راست تکون داد … آهو ادامه داد :

 

– مادرم میگه من زیادی کتاب عاشقانه خوندم … برای همین پر توقع شدم !

 

– نه آهو خانم … احتیاج به عشق و احترام پر توقعی نیست ! شما حق دارید !

 

غمی که توی صداش بود … نگاه آهو رو دنبال خودش کشوند . پلکهای خیسش رو روی هم فشرد :

 

– کاش میشد برای هم کاری کرد ! ای کاش …

 

هق زد … ادامه داد :

 

– ای کاش می شد که مُرد و تموم شد !

***

 

 

***

 

صنم توی اون تاریکی نشسته بود دم مطبخ و قلیون می کشید … زغال روی تنباکوها هی روشن و خاموش می شد . ننه مرغی توی مطبخ داشت رفت و روب های آخر شب رو انجام می داد … همزمان زیر لبی شعری می خوند :

 

عزیزا کاسه ی چشمم سرایت

میون جفت چشمم جای پایت

 

پروانه گوش می کرد به صداش … نگاهش پی زغال نارنجی روی قلیون بود … و فکرش غوطه ور میون همه چیزهایی که از عمه جواهر شنیده بود :

 

” شنیدم که احد برگشته ! … بعد از اینهمه سال دیگه کسی اونو یادش نیست ! ولی طوبی می گفت … یکی از زنای فاحشه خونه تعریف می کرده که با یک مرد میانسال خوابیده ! … که روی شونه اش لکه ماه گرفتگی داشته ! … آخه کی دیگه این نشونی رو روی بدنش داره ؟ … ”

 

پروانه نفس لرزانی کشید . آشفته بود … می ترسید واقعا احد برگشته باشه به ملک افشاری ! ایندفعه دیگه سیاوش خان رحم نمی کرد … اونو می کشت !

 

پلک هاشو روی هم فشرد و انگشتاشو میون موهاش فرو کرد . بعد از جا بلند شد … بیشتر از اون تاب نداشت صبر کنه !

 

سالومه گوشه ی دامنش رو کشید :

 

– کجا می ری ؟

 

– الان برمی گردم !

 

و رفت !

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 35

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان آدمکش

    ♥️خلاصه‌: ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون…
رمان کامل

دانلود رمان موج نهم

خلاصه: گیسو و دوستانش که دندونپزشک های تازه کاری هستن، توی کلینیک دانشگاه مشغول به کارند.. گیسو که به تازگی پدرش رو از دست…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x