رمان از کفر من تا دین تو پارت 255

4.6
(102)

 

اصولا یکی از اخلاق های بدی که دارم بی توجهی به اطرافمه فکر میکنم یک نقص مادر زادیه وگرنه نباید انقدر حواس پرت و بی دقت به پیرامونم باشم.
هنوز چشمم پی مادر و بچه است که زمزمه هایی از کنارم باعث میشه سر بچرخونم طرف منبعش..

لبخند روی صورت سبزه و چین گوشه ی چشم های تیره اما موربش یه صورت بی خیال و سرخوش و به تصویر میکشه.
_ با من بودین؟
_همونجور که حدس زدم به اینجایی ها نمیخورین.

متعجب از جمله بی موردش به رسم ادب برای جواب سری به معنی نه تکون میدم اما ادامه میده.
_اول از پوست روشنتون، بعد…لهجه هم ندارین.

خودش هم نداشت اما چطور با چند کلمه متوجه شد! هرچند برای باز کردن سر یه صحبت میتونست سوژه بهتری پیدا کنه نه پوست روشن و… !
سرم و برمیگردونم لازم نمیدیدم این گفتگو رو بیشتر کش بدم اما انگار گوش مفت گیر آورده بود.
_منم تازه اومدم اینجا ماموریت بهم خورده.. من معلمم کلاس اول و تدریس میکنم.. دستتون چی شده.. زمین خوردین!؟

نفسی بیرون میدم و آره خوردم زمین و حالا با یادآوریش انگار زوق زوقش بیشتر میشه. نگاهی طرف راه رفته هامرز میچرخونم و هنوز خبری ازش نیست.
_ببخشید مزاحمتون شدم انگار زیاد از مصاحبت با من راضی نیستین.
بی میل میچرخم طرفش که دوباره لبخندی میزنه.
_راستیتش من هیچ وقت توی گفتگو با خانم ها شانسی نداشتم.. یه خواهرزاده دارم.. بزارین عکسشو بهتون نشون بدم پونزده سالشه..

و همچنان در تلاش شد تا دستش و توی جیب بغل کتش کنه و من ناخودآگاه نگاهم به کت و شلوار مشکی و اتو خورده تنش با کفش های چرم مشکیش افتاد.
_اینا اینم از عشق دایی..

کیف پولی باز کرد و عکسی از یه دختر بچه و خودش با یه خانم مُسن تر رو پیش چشمم گرفت.
_دختر زیبایی…
چشم هاش برقی میزنن نمیدونم برا تعریفم یا همراهی باهاش..
_ممنون… همین‌جاست توی اتاق بغلی، سُرم زده یکم ناخوش بود. همیشه بهم میگه دایی تو آخرش نتونستی یه جفت برا خودت پیدا کنی.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 102

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان آنتی عشق 3.2 (5)

بدون دیدگاه
خلاصه: هامین بعد ۱۲سال به ایران برمی‌گردد و تصمیم دارد زندگی مستقلی را شروع کند. از طرفی میشا دختری مستقل و شاد که دوست دارد خودش برای زندگیش تصمیم بگیرد.…

دانلود رمان باوان 3.3 (3)

بدون دیدگاه
    🌸 خلاصه :   همتا دختری که بر اثر تصادف، بدلیل گذشته‌ای که داشته مغزش تصمیم به فراموشی انتخابی می‌گیره. حالا اون دختر حس می‌کنه هیچ‌کدوم از چیزایی…

دانلود رمان بامداد خمار 3.8 (13)

۱ دیدگاه
خلاصه رمان   قصه عشق دختری ثروتمندبه پسر نجار از طبقه پایین… این کتاب در واقع همان داستان بامداد خمار است با این تفاوت که داستان از زبان رحیم (شخصیت…

دانلود رمان التیام 4.1 (14)

۱ دیدگاه
  خلاصه: رعنا دختری که در روز ختم مادرش چشمانش به گلنار، زن پدر جدیدش افتاد که دوشادوش پدرش ایستاده بود. بلافاصله پس از مرگ مادرش پی به خیانت مهراب،…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
12 روز قبل

اینم بدتر از حورا رفته رو اعصاب با پارتای دو خطیش

Batool
پاسخ به  خواننده رمان
12 روز قبل

آهههههه واقعا نمی‌فهمم چرا اینجوری با اعصاب وروانمون بازی میکنن حالا باز خداروشکرهرروز شده

Batool
12 روز قبل

ممنونم قاصدک جانم فکر کردم پارت نداریم امروز مرسی 😊

فرشته منصوری
12 روز قبل

میخوان بدزدنش

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x