۱ دیدگاه

رمان ماتیک پارت 218

4.2
(134)

 

 

با نیم‌خیز شدنِ دخترک مچ دستش را چنگ زد

_ کجا؟

لادن موهایش را پشت گوشش فرستاد

هنوز هم عادت نکرده بود به اینطور برهنه بودن در آغوش یک مرد اما خجالت نمی‌کشید!

اهلِ شرم و حیای بی‌جا نبود

این مرد شوهرش بود هرچند موقتی…

آرام پچ زد

_ می‌خوام دوش بگیرم

ساواش بازویش را کشید و دوباره روی سینه‌اش خواباندش

_ نرو

لادن با اخم ضربه‌ی آرامی به سینه‌اش زد

_ پررو نشو! دوباره خبری نیست!
همینم با ارفاق اوکی شد اگرنه معلوم نیست با این سفرِ زوری چنددرصد کمتر بزنم تو کنکور

ساواش کمرنگ لبخند زد
دخترک از جنسِ طغیان و سرکشی بود

 

موهای روی پیشانی‌اش را کنار زد

_ کی دوباره خواست؟ همین الانم بی حالی

لادن آرام مشتش را روی سینه‌اش کوبید

_ بگو خودم نمی‌تونم

ساواش مردانه خندید

_ باشه! هرچی تو بگی

_ دستمو ول کن ، می‌خوام دوش بگیرم

_ لازم نیست

_ چرا؟ اذیتم نکن

ساواش بی توجه بلند شد و او را هم در آغوش کشید

لادن ترسیده گردنش را گرفت و هیع کشید

_ الان میفتم

_ نمیفتی

_ کجا میری؟

_ تو باغ

دخترک جیغ کشید

_ لختیم دیوونه!

_ به جایی دید نداره

گفت و بالای جکوزی ایستاد

لادن نقشه‌اش را حدس زد که خودش را عقب کشید

_ نه نه نکن … ساواش

 

نتوانست بیشتر مخالفت کند!

دستان ساواش از هم فاصله گرفت و او در آبِ داغ فرو رفت

جکوزی عمقی نداشت
به سرعت روی پاهایش ایستاد و با خشم ساواش را عقب هل داد

_ سوختم عوضی

_ مودب باش … عادت می‌کنی

لادن کلافه پوف کشید

سمت لبه‌ی جکوزی رفت و خواست خودش را بالا بکشد اما بدنش در آب داغ بی حس شده بود

سرش را لبه‌ی جکوزی گذاشت و با آرامش چشمانش را بست

حق با ساواش بود

عادت کرده و حالا از داغی آب لذت می‌برد

به پشت به لبه تکیه داد و سرش را سمت آسمان گرفت

چشم که باز کرد نگاهش خیره‌ی آلبالوهای سرخ رنگِ نوک شاخه‌ی درخت ماند

آرام زمزمه کرد

_ آلبالو

ساواش با گیجی خودش را در آب جلو کشید

_ چی؟

لادن دستش را سمتِ دورترین شاخه دراز کرد

_ آلبالو می‌خوام

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 134

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان دیازپام

خلاصه:   ارسلان افشار مرد جدی و مغروری که به اجبار راضی به ازواج با آتوسا میشه و آتوسا هخامنش دختر ۲۰ ساله ای…
رمان کامل

دانلود رمان آنتی عشق

خلاصه: هامین بعد ۱۲سال به ایران برمی‌گردد و تصمیم دارد زندگی مستقلی را شروع کند. از طرفی میشا دختری مستقل و شاد که دوست…
رمان کامل

دانلود رمان یاسمن

خلاصه: این رمان حکایت دختری است که بعد از کشف حقیقت زندگی اش به ایران باز می گردد و در خانه ی عمه اش…
رمان کامل

دانلود رمان شاه_صنم

  ♥️خلاصه : شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یاس ابی
12 ساعت قبل

سایت از امروز تا شنبه مرگ مغزی هست فکر کنم

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x