رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

جدیدترین رمان های کامل pdf
رمان های آنلاین
رمان آواز قو

رمان آواز قو پارت ۳۹

    و دستم روی لبم می‌نشیند _وای! نکنه…نکنه کار…. مسعود بلافاصله به طرفم می آید و دو طرف شانه ام را میگیرد _تو اینحا چه غلطی میکنی؟ من با میترا قرار داشتم معتمد بلافاصله جلو می آید و دستش

ادامه مطلب »
رمان از کفر من تا دین تو
مطالب دسته بندی نشده

رمان از کفر من تا دین تو پارت 328

    به هر طرف رو میکنم و با خواهش و تمنا ناله میزنم. من خراب نیستم عمه.. هرزه نیستم زنعمو .. بابا پاشو.. تروخدا.. من و مامان تنهایی از پسشون برنمیایم. مامان نیست و جای خالیش توی نگاهم خار

ادامه مطلب »
رمان شوکا
رمان شوکا

رمان شوکا پارت ۱۲۴

    🤍🤍🤍🤍   قطره اشک از چشم‌هایش چکید و با دست سریع پاکش کرد. حتی دیگر دانشگاه هم نمی‌رفت، می‌دانستم یاسر اجازه نمی‌دهد. چه ماه‌های اول، چه حالا که شکمش حسابی بالا آمده بود.   دست پشت کمرش گذاشتم

ادامه مطلب »
رمان آواز قو

رمان آواز قو پارت ۳۸

        به طرف اتاق شاهنشین میروم جایی که محمد جلوی کتابخانه ایستاده و بعضی از کتاب هارا باز و بسته میکند و دوباره سر جای خود میگذارد _محمد! _جانم _حال ماه منیر خوبه؟ _خوبه تو اتاقشه! باید

ادامه مطلب »
رمان پروانه ام

رمان پروانه ام پارت 165

    قند در دل پروانه آب شد و گرما زیر پوستش تنوره کشید . نگاه تند و پر استرسی به اطراف انداخت تا مطمئن بشه کسی صدای “عزیزم” گفتن آوش رو نشنیده … گفت : – نه ! نه

ادامه مطلب »
رمان خاتون عروس نحس
رمان عروس نحس

رمان خاتون عروس نحس پارت98

    قلبم داشت از حرکت می‌ایستاد. سر من دعوا شده بود و حالا داشت یه شر بزرگ راه می‌افتاد. توماج پا پس نمی‌کشید. حالا که بحث منو بچه ش بود کسی نمیتونست جلوش رو بگیره. اما بابای منم کوتاه

ادامه مطلب »
رمان هیلیر
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 190

  پرسیدم: – چی میخواستی بگی؟ اما عادل جواب نداد. دوباره پرسیدم: – هوی! عادل؟ آروم گفت: – هیچی! فقط زنگ زدم بهت بگن بابا این جاست، یه موقع نیای خونه! حواست باشه… من دیگه باید قطع کنم. عصبی گفتم:

ادامه مطلب »
آهو و نیما

رمان آهو و نیما پارت144

    تا صبح به امید آنکه خبری از امید شود نتوانستم چشم روی هم بگذارم. و صبح زود با همین امید به شرکت رفتم و در آنجا همانند ماتم زدگان چشم به در ماندم، اما باز هم خبری از

ادامه مطلب »
رمان آواز قو

رمان آواز قو پارت 37

  سر بلند میکند و ترحم آمیز نگاهم میکند _آواز بابا تو که از من دلگیر نیستی ؟ تو میدونی من راهی جز این نداشتم؟ اگه محمد همون لحظه این حقیقت رو می فهمید که خواهرش چه حماقتی کرده چه

ادامه مطلب »
رمان پینار

رمان پینار پارت ۳۶

            تا خانه برسد به هزار راه فکر کرد اما فایده نداشت، هیچ کدام راه حل درست و حسابی نبود. ناریه گفت که حاج سعید از صبح از اتاقش بیرون نیامده و حتی صدایش هم

ادامه مطلب »
رمان آناشید

رمان آناشید پارت ۴۴

      ذهنش درگیر شده‌بود، درگیر همان چیزی که امیرحافظ گفته‌بود مسئله‌ی کوچکی‌ست. مغزش داشت خورده می‌شد، نمی‌دانست چرا باز هم باید در آن چهار دیواری بماند، سر و صداها از طبقه‌ی پایین بیش‌تر می‌شد و مشخص بود که

ادامه مطلب »
رمان های کامل
رمان کامل
دانلود رمان شاه_بی_دل

    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چکیده ای از رمان : ریما دختری که با هزار آرزو با ماهوری که دیوانه وار دوستش داره، ازدواج می کنه. امادرست شب عروسی انگ هرزگی بهش می خوره و اتهام ترمیم روی دوشش میوفته. باکره اگیش سند پاک بودنش نمی شه و……    

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان آن شب

          خلاصه: ماهین در شبی که برادرش قراره از سفرِ کاری برگرده به خونه‌اش میره تا قبل از اومدنش خونه‌شو مرتب کنه و براش آشپزی کنه، اما اونجا یکی از صمیمی‌ترین دوستای برادرش بهش تجاوز می‌کنه…  

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان پاکدخت

    خلاصه: عزیزترین فرد زندگی آناهیتا چند میلیارد بدهی بالا آورده و او در صدد پرداخت بدهی‌هاست؛ تا جایی که مجبور به تن فروشی می‌شود. اولین مشتریش سامان معتمد صاحب بزرگ‌ترین شرکت لوازم آرایشی خاورمیانه است؛ پسری عیاش و خوش گذران. سامان بخاطر مشکل شخصی خودش آنا را مجبور می‌کند که نقش عشقش را بازی کند و باهم همخونه شوند.      

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان بید_بی_مجنون

    خلاصه : سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه ….  

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان شهرزاد هزار و یک شب

      خلاصه: داستان شهرزاد دختری به ظرافت و لطافتی شهرزادگونه، با درونی کوه‌وار، در بندی ۹ساله گرفتار؛ داستان پسرعمویی فرنگی، محصور این شهرزاد با عشقی شعله ور شده؛ داستان زندانبانی پیدا شده و خواستار شهرزاد؛ داستان فرار از زورگویی‌ها و در این میان تجاوزی بی رحمانه که داغ بر دل شهرزاد شد

ادامه مطلب »
🦋🦋 رمان درخواستی 🦋🦋

    🔴دوستان رمان های درخواستی خودتون رو اینجا کامنت کنید،تونستم پیدا کنم تو سایت میزارم و کسانی که عضو کانال تلگرامم هستن  لطفا قبل درخواست اسم رمان رو تو کانال سرچ کنن

ادامه مطلب »
دسته‌ها