رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

جدیدترین رمان های کامل pdf
رمان های آنلاین
رمان از کفر من تا دین تو
رمان از کفر من تا دین تو

رمان از کفر من تا دین تو پارت 345

    دستش و با گوشی میگیرم و میکشمش طرف خودم و تا بخواد با اون نگاه متعجبش اعتراض کنه میچرخونمش و از پشت با دست هایی که دست هاش و گرفته قفلش میکنم به خودم. _چیکار میکنی!؟ چونم و

ادامه مطلب »
رمان شاهرگ

رمان شاهرگ پارت 116

      چه فرقی داشت به چشم دوست عصبانی‌اش چطور به نظر برسد؟   آب از سر گذشته و حالا دیگر یک وجب و یک اقیانوسش تفاوتی نداشت.   -برو بیرون…   گردش نگاه معین به روی تنش را

ادامه مطلب »
رمان گل گازانیا

رمان گل گازانیا پارت ۱۳۳

          فرید به آرامی بوسه‌ای بر لبش زد. – بیا قربونت برم. حله دیگه؟   لبخندی زده و بعد از اینکه بوسه‌ای به چانه‌ی مرد زد، چشم بست. – شب بخیر.   فرید هم با لبخندی

ادامه مطلب »
رمان پینار

رمان پینارپارت ۸۰

                وارد آشپزخانه که شد یگانه را در حال روشن کردن گاز دید.   کنارش به کابینت تکیه زد و دست به سینه ایستاد.   – ناراحت شدی از دست من؟   یگانه

ادامه مطلب »
رمان مربای پرتغال

رمان مربای پرتقال پارت 174

    تا جهانگیر را از زنگ زدن پشیمان نکند که دست برنمی‌دارد.   جهانگیر با حسرت می‌گوید:   – دیگه حتی تعجب هم نمی‌کنم از حرفات. جنین دو ماهه به نظرت حضانتش با کی می‌تونه باشه؟   – سوگند؟

ادامه مطلب »
رمان طالع ترنج
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت 135

      پوفی کرد ودستش را پشت گردنش کشید. هر چه سعی می‌کرد بیشتر فاصله بگیرد، لیدیا بیشتر بهش می‌چسبید.   – آره خواسته‌ی زیادیه! بهت گفتم که ازدواج کردم. با تو نمی‌رقصم چون نارا…   لیدیا دستش را

ادامه مطلب »
رمان خیالت
رمان خیالت

رمان خیالت پارت43

    خدیجه غیظی لبی پیچ داد، صفِ النگوهای طلایش را روی آستین‌هایِ بلند پیراهن بالا کشید و نزدیک‌تر شد.   جوان بود، آخرش ۴۰ سال، قد کوتاه امّا پر، چشم‌های بادامی داشت و پوست گندمی،   – وای! تو

ادامه مطلب »
رمان شوکا
رمان شوکا

رمان شوکا پارت ۱۴۹

  ن متاسف سر تکان دادم. چه کار می‌شد کرد؟ مردِ سی‌وچنده ساله هم گاهی بچه می‌شد. – نمکدون! گاز بده، گاز بده که این نمک‌پاشی‌ها به تو نمیاد‌. از ریشت خجالت بکش حاج آقا!     حاج آقا را

ادامه مطلب »
رمان شیطان یاغی

رمان شیطان یاغی پارت205

    افسون شیرین خندید. -خوش خبریه…؟!     پاشا سر کج کرد. کاش چیز دیگری از خدا می خواست. این خدا این روزها زیاد دلش را شاد می کرد و هوایش را داشت…!   -بالاخره تموم شد…؟!   دخترک

ادامه مطلب »
رمان طالع ترنج
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت 134

        بعد از عمل مستقیم به اتاق لیدیا رفت. در زد و وارد اتاق شد. چند قدم داخل رفت و دستانش را داخل روپوش پزشکی‌ش فرو برد.   – می‌شنوم!   لیدیا خودکارش را کنار گذاشت و

ادامه مطلب »
آهو و نیما

رمان آهو و نیما پارت 178

  پس بدون آنکه بترسم، گفتم: می تونم همین الان برم ازت شکایت کنم! حامد حق به جانب نگاهم کرد. – به چه جرمی؟! – تهدید! – تهدید؟! خندید. نه خنده ای معمولی! خنده ای دیوانه وار!   اینکه در

ادامه مطلب »
رمان کامل

دانلود رمان ارمغان_یک_پاییز بصورت فایل کامل ازآوا_موسوی

خلاصه:   قسمتی از متن: _ مهیار…من می…ترسم…بغلم…کن. نفسم بالا نمی آید و نفسم به نفس هایش بند است. کمی به سمت پایین خم می شود و لب هایش تغییر رنگ داده و تیره شده. _ بغ…لم…کن. و کاش من

ادامه مطلب »
رمان های کامل
رمان کامل
دانلود رمان شبی_که_باران_آمد از آوا_موسوی

  خلاصه : اون چیزهایی می‌بینه که بقیه قادر نیستند ببینند. چیزهایی می‌شنوه که بقیه قادر نیستند بشنوند. المیرا از جنون عبور کرده. همه تنهاش گذاشتند و اون رو داخل آسایشگاه رها کردند. حتی عزیز تریناش هم ازش ناامید شدند چون اون قرار نیست درمان بشه باید چیکار کنه؟ اصلا راهی هم برای نجات هست؟ شاید قراره تا ابد میون دیوارهای خاکستری آسایشگاه زندانی بمونه!    

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان هیژا بصورت فایل کامل از مهری_هاشمی

    خلاصه: ژیار راشد مردی از تبار کُرده که برای حفاظت از مادر و برادرش در مقابل پدر مستبدش به اجبار مجبور به قبول شغل اجدادی‌شون میشه. شغلی که به جز و مرگ و خون هیچ چیز دیگه ای نداره، طی یک اتفاق واسه نابودیش اقدام به قتلش می‌کنن که همسر و فرزندش کشته میشن، ژیار به کما میره و بعد از اون داخل یه آسایشگاه روانی بستری میشه

ادامه مطلب »
رمان افسونگر
رمان
دانلود رمان از فرش تا عرش از سارا اکبری

    خلاصه: برایم دعا کن … می گویند دعای تو می گیرد… می گویند آن فردوس برین زیر پای توست.. برای مهرانگیزت دعا کن… و برای تک تک شیر خام خورده های این سیاره که دنیا را از دید ساده ای می بینند… دعا کن دمشان در تله گرگ ها گرفتار نشود… دعا کن.  

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان گره_های_روشن از عالیه_جهان_بین

  خلاصه : عشق، رسوایی، انتقام، هوس و یا…. مردی عاشق و اما جداییِ تلخ و قلبی که توانِ فراموش کردن معشوقه ی قدیمی را ندارد و زنی زخم خورده، تازه پا به قلب دیوانه اش نهاده و تمام تلاشش را برای به نام خود زدن آن ویرانه می کند.و کسی چه می داند عشق است یا انتقام که این زن را اینچنین حریص کرده.و مرد عاشق ما گاهی دل

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان شعله ور از ملانی_هارلو

  خلاصه: -بابایی یه صدای کوچیک زمزمه کرد. کاملا بی حرکت دراز میکشم و چشمام رو بسته نگه می دارم هشدار گوشیم برای ساعت شیش و هنوز زنگ نخورده اما دخترام حداقل بیست دقیقه ست که بیدارن صدای حرف زدنشون رو از دیوار نازکی که اتاق من رو از اتاق اونا در آپارتمان ارزونم جدا میکنه شنیدم. الان دارن بازی مورد علاقه شون رو میکنن اینکه کنار تختم زمانی که

ادامه مطلب »
رمان کامل
دانلود رمان پرتقال من از غزل_داداش‌_پور

  خلاصه: سارا دختر سر به زیری است که دل به چاوش بشیری پسرِ شارلاتانِ محله‌شان می‌بندد که البته قلبِ چاوش نیز برای سارا لرزیده است! اما سهیل برادرِ سارا در یک شب با ماشین به شروین برادرِ چاوش می‌زند و شروین در دقیقه‌ی اول دارِ فانی را وداع می‌گوید و این ….

ادامه مطلب »
دسته‌ها