فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان ماهرو
قاصدک .

رمان ماهرو پارت ۵۴

      _امروزم اومدم تا ببینم تکلیف چیه…     اقای مجد ،دستی به ته ریشش کشید و گفت: _والا منم هر چقدر پیگیرت شدم، چیزی عایدم نشد، مجبور شدم یک نفر و استخدام کنم.     اه از

ادامه مطلب »
رمان روشنگر
قاصدک .

رمان روشنگر پارت ۷۸

    با هر ده قدمی که برمی‌داشتم نگهبانی جلویم تعظیم می‌کرد. این یعنی قدرت…یعنی منزلت و قدرت من در حدی است که بتوانم خواهرم را بکشم؟   پلکم با پیچش این فکر در سرم پرید و دستم مشت شد.

ادامه مطلب »
رمان شیطان یاغی
قاصدک .

رمان شیطان یاغی پارت ۹۶

          با لبخند و حس خوشی که زیر زبانش رفته بود نگاه دخترک کرد. افسون بی حال و خجالت زده و در ان حوله لباسی پاشا که توی ان گم شده بود، جرات سر بالا آوردن

ادامه مطلب »
رمان پروانه ام
قاصدک .

رمان پروانه ام پارت ۵۸

    پروانه دلش آشوب بود !   – میشه بگید خواجه رسول رو آزاد کنن ؟!   آوش به سرعت پاسخ داد :   – نه نمیشه ! حالا برو بیرون !   و نشست روی مبل مقابل پنجره

ادامه مطلب »
رمان بیگانه
قاصدک .

رمان بیگانه پارت 105

      خواندم و همه منطقم اشک شد و از چشم هایم پایین چکید.   “وقتی کسی رو دوس داشته باشی دیگه به اون بستگی داری، به حرفاش به خنده هاش به گریه هاش، به بودنش به بودنش به

ادامه مطلب »
رمان شالوده عشق
قاصدک .

رمان شالوده عشق پارت 257

        -امیر؟! چمدان را برداشت و به سمت در رفت. باید هر چه زودتر این خانه لعنتی را ترک می‌کرد. خوب فهمیده که انسان های اینجا ذره‌ای دلسوزی نسبت به او و زندگی‌اش ندارند! تا در را

ادامه مطلب »
رمان اوج لذت
رمان اوج لذت
ghader ranjbar

رمان اوج لذت پارت 166

  _خب هوس کردم…اصلا من هوس نکردم که بچت هوس کرده… سرشو با تاسف تکون داد و زیرلب زمزمه کرد _یه بچه کم بود حالا دوتا شدن! از ماشین پیاده شد و طرف نیسان رفت. لبخند بزرگی روی لبام نشست

ادامه مطلب »
رمان طالع ترنج
قاصدک .

رمان طالع ترنج پارت ۴۵

            پوفی کشید و نزدیکش رفت. دستانش را روی مبل گذاشت و از بالا به صورت هیجان زده‌ی ترنج نگاه کرد:   – کی تموم می‌شه؟ فیلمت که قرار نیست فرار کنه ولی ممکنه با

ادامه مطلب »
رمان قلب عاشق
قاصدک .

رمان قلب عاشق پارت 76

  نگین کودک را به حمام برده بود و حال در صدد خواب کردنش بود.   یارا لجبازی می‌کرد و بهانه‌ی نازنین را می‌گرفت . در این مدت که پیوسته همراهش بود شدیداً وابسته‌ی نازنین شده بود.   _ نازی؟

ادامه مطلب »
رمان اوج لذت
رمان اوج لذت
ghader ranjbar

رمان اوج لذت پارت 165

  _باشه آرومم فقط بخاطر تو ، باز کن بریم بیرون.. نگاه مشکوکی به صورتش انداختم که خنده ای کرد _نترس دروغ نمیگم آرومم بریم ، بقیه الان دنبال ما میگرده.. کمی ازم فاصله گرفت خنده ای کرد _البته اگر

ادامه مطلب »
رمان خانم معلم
قاصدک .

رمان خانم معلم پارت ۳۶

        تازه متوجه بالا تنه لختش شده بودم. عضلات شکم و بازوها و هیکل درشتش باعث میشد ته دلم بلرزه‌. اخ اگه فقط یکم مهربون تر بود. می‌خواستم منم مثل زنای دیگه، شوهرم دوستم داشته باشه. چی

ادامه مطلب »
رمان طالع ترنج
قاصدک .

رمان طالع ترنج پارت ۴۴

            دستش را ول کرد و نفسش را با شدت بیرون فرستاد. اگر همان موقع راجع به کنکور حرف نمی‌زد، این بلا سر ترنج نمی‌آمد.   کنار لبش را خاراند:   – کارتو انجام بده

ادامه مطلب »
رمان های کامل
رمان کامل
قاصدک .

دانلود رمان جهنم بی همتا

    خلاصه: حافظ دشمن مهری است،بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات ،دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی برای

ادامه مطلب »
دسته‌ها