رمان از کفر من تا دین تو پارت 209

4.2
(94)

 

 

آهسته قاشق و و از لبش فاصله میدم و دوباره با کمی از مایع رقیق خاتون پز پُر میکنم و اضافش و با لبه ی کاسه میگیرم.

 

_میدونی مامان همیشه میگفتی از ظاهر هرکس میشه پی به درونش برد..اونی که بیشتر از همه میخنده و شوخی میکنه غم درونش بزرگتر از بقیه ست.

 

یا هرکی اخمو و ترشرو بود دلیل بر بداخلاقی و ذات بدش نیست یه نقاب روی صورتش کشیده تا دیواری بین خودش و مردم دورش بکشه، شاید ترس از صدمه ای که دیده یا هراس داره ببینه.!

 

قاشق و به طرف لب های نیمه بازش میبرم و از همون مزه اول از نگاهش متوجه شدم که فهمیده کار من نیست.

 

_همه ی ماها یک نقاب روی صورتمون داریم بسته به زوایای پنهانی درونم ممکنه به چندین صورتک هم برسه..

 

اما به نظر من نقاب بیخیالی و شادی کاذب از همه پر استفاده تره چون هیچکس بی غم و غصه نیست..

 

لبخند کمرنگی به چشم های خوشرنگش که با دقت بهم خیره شدن، میزنم..

 

_هرکی یه جورایی تو اوج خوشبختی هم غم های ارزشمند خودشو داره. میگم ارزشمند خودش! برای اینکه شاید واسه من یکی، دقدقه اش بی اهمیت ترین چیز دنیا  باشه و حتی

بهش بخندم و یا بلعکس ممکنه مشکل من برا اون دست مایه تمسخر بشه..

 

از خوردن امتناع میکنه، مجبوری قاشق و میندازم تو کاسه و ظرف تقریبا پر و کناری میزارم..

 

فقط چند قاشق اون نوک زبونی!!.. دکترش گفته بود فعلا ایران نیست سرش خلوت بشه شاید تا آخر هفته بیاد.

 

_مردم اونقدر مشغله دارن و در پی تلاش برای گذرون زندگی اونم به بالاترین کیفیتی که میتونن به دست بیارن، هستن که کمتر توجهی به نقاب های ظاهری همدیگه دارن و اهمیتی به درون واقعی همدیگه نمیدن و ساده ترین راه باور ظواهر اطرافیانشونه.

 

 

سرم تقویتی رو باز میکنم و به انژوکتی که توی رگ دستش هست وصل کرده و از آمپول های ویتامینه هم توش خالی میکنم.

دست دیگه اش و به دست میگیرم و به صورتم میچسوبم..

_منم یه نقاب روی صورتم کشیدم و نمیدونم چقدر طاقت میاره اما زیاد مقاوم نیست..

میترسم مامان.. میترسم بشکنه و درونم و لو بده اونوقت ممکنه قلبم بشکنه. یه زمانی با نشون دادن خود واقعیم قلبم شکست حالا اوضاع برعکس شده.

داروهاش اثر کردن و خوابش برده..

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 94

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
8 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Batool
3 ماه قبل

اولین کامنتم 😁اول عرض سلام خدمت آدمین عزیز قاصدک جان ومجنون بابت پارت گذاری محبوب‌ترین رمانم که روحم باش عجین شده هرچند هنو پیشرفت نکردن واین روزا خیییلی کم شده پارتا ودیر به دیر پارت گذاری میشن هرچند شما تقصیری ندار به هر حال ممنونم دز شما❤️

Batool
3 ماه قبل

وجای تشکر ویژه از کامیلیا جون که زمانی که نمیتونستم کامنت بزارم وحرص میخوردم تمام حرفای دلمو به زبون می اورد😁😄 ممنونم عزیزدلم ❤️🥰

camellia
پاسخ به  Batool
3 ماه قبل

فدای تو.😘😘😘خواهش میکنم.

camellia
3 ماه قبل

مرسی و ممنون و متشکر قاصدک جونم.😘

ستایش
ستایش
3 ماه قبل

عالی ،مرسی 💚💚

خواننده رمان
3 ماه قبل

ممنون قاصدک جان هرچند کوتاه بود

بهار
بهار
3 ماه قبل

قلم نویسنده خیلی خوبه
و اینکه اگ یکم پارتارو بیشترکنه و یک زمان مشخص پارت گذاری بشه دیگه عالیه
چون رمان هنوز ب جاهای خاصی کشیده نشده

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x