رمان از کفر من تا دین تو پارت 227

4.2
(94)

 

 

 

لعنتی من همین الانم گرمم شده و دارم بخار میکنم.

چشمای گرد شده دخترا و زن هایی که با دیدن جذابیت هامرز و بودن من کنارش از لحظه ای که وارد شدیم، اخماشون توهم رفته، میگه این مرد فقط به چشم من خوردنی نمیاد و فقط کافی این لقمه لذیذ و بدون سر خری مثل من ببینن تا یه لقمه چپش کنن.

_اووووو این ور سالن و ببین خبرا اینجاست ، گفتیم از همه چی دور افتادیم. چطورین مرغای عاشق.؟

 

برعکس منه شوکه که خشک شدم، هامرز خونسرد و بی تفاوت موند، مردک یه جوری گفت انگار مچ مارو تو اتاق خواب گرفته.

هامرز قبل اینکه به گوینده واکنش نشون بده یه جمله زیر لب گفت و سرش و گردش داد.

_هرچی گفتن و دیدی خونسرد باش.

و بعد نیم نگاهی که به روبه روش انداخت.

_دیدی؟ مفتخر شدی حالا گورت و گم کن.

 

برمیگردم طرف سر خر مد نظر هامرز.. ای بابا بازم این!؟ چرا هرجا میرم هست دست از سر من بردار دیگه ..

مار از پونه بدش میاد دم لونش سبز میشه.. رو ترش میکنم که نیشخند موزیانه ای نصیبم میکنه.

_شما خوبی .. عرض ارادت بانو..

 

سری کج میکنم و همراه جذابش و با قد بلندی که مدیون کفش های دوازده سانتیش هست و مورد عنایت قرار میدم.

_جدی جدی یکی بهم تفهیم کنه اینجا چه خبره؟! الان چه صحنه ای رو شکار زدم!

 

هامرز دستش و از پشتم برنداشته کشش میده تا آخر و فقط نگاهش میکنه.

امیر تک خندی میزنه و بازم دهنش و باز میکنه.

_هی داداش بی خیال فقط یکم شوکه شدم فکر نمیکردم شایعه ها درست باشه با خدمتکارت روهم ریخته باشی.!

_نظرم اینه سر خرت و بگیری بری همونجایی که بودی تا همراهت نفهمیده عوض عقل، آشغال فرو کردن تو اون طبل چسبیده به تنت و فلنگ و ببنده.

 

چشم های گشاد شده دختر همراه امیر روی هامرز و بعد من اعصابم و بهم میریزه.. میخواد ببینه در خور همچین تیکه ای هستم یا نه!

در ظاهر بی اهمیت با چنگال تکه ای موز دهنم میزارم و خیره میشم به امیر، بهترین دفاع حمله ست.

 

امیر اما به نظر یا واقعا براش مهم نیست یا به حرف های هامرز عادت داره که شونه ای بالا میندازه و به دختره میگه..

_هانی برو جلوی بار منم خودم و بهت میرسونم.

بلاخره وقتی دختره رو با زبون بازی دست به سر میکنه بدون دعوت میشینه روی صندلی روبه رومون که مأیوسانه آه بلندی میکشم و باعث خنده امیر میشه.

 

 

 

اینم یه پارت کوچلو نویسنده الان فرستاد😌😌

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 94

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
camellia
1 ماه قبل

هوررررررا.😍این دیگه خیییییلی سورپرایز بود.دووووور از انتظار بود به خدا.ممممماچ قاصدک جووونم.دست نویسنده هم خیلی خیلی درد نکنه.به خدا متحول شده😘😉🤗البته تا باشه از این تحول های عالی.😎ذوق مرگ شدم.

خواننده رمان
1 ماه قبل

ممنون گلم 🙏😍

Batool
1 ماه قبل

واییییییییییی خدا یکی نیشگونم بگیره باورم نمیشه پارت داشتیم مررررررسی قاصدکی خیییلی ممنون عزیزدلم انگار نویسنده جونمون با اومدن سال جدید قراره کلی سوپرایزمون کنه امیدوارم بازم به این سوپرایزای قشنگ ادامه بده

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x