رمان ماتیک پارت 142

4.7
(52)

ساواش با یک نگاه چک کرد و ابرو بالا انداخت

 

_ نه بابا … مخت اونقدرام آکبند نیست

 

_ تا الان نمره نمیاوردم چون نخواستم درس بخونم!

خنگ که نیستم

بخوام بهتر از همه یاد میگیرم

 

ساواش مبحث بعدی را جلو کشید و تشر زد

 

_ جای کری خوندن حواستو بده به درس

 

لادن بدون مقاومت روی برگه خم شد و سر تکان داد

 

_ باشه

 

توضیح داد

سوال حل کرد و سوال بعدی را جلوی لادن گذاشت

 

_ ده دقیقه!

 

لادن خیال کرد این ده دقیقه هم مثل ده دقیقه‌ی قبلی حقیقت ندارد اما اینطور نبود

 

سر ده دقیقه سوال از زیر دستش کشیده شد

 

بهت زده اعتراض کرد

 

_ آخرش بودم

 

_ تایمت تموم شد

 

_ ولی راه حلم درست بود داشت به جواب می‌رسید

 

_ حیف که وقت نداری تو پاسخنامه کنکور واردش کنی!

 

 

 

خواست باز اعتراض کند که ساواش صفحه را ورق زد

 

_ مبحث بعد

از این حداقل هشت تا سوال تو آزمونت هست ، دوتا تو کنکور

چشماتو باز کن ، حواستو جمع

دوباره نمیگم

 

مبحث سخت و پیچیده ای بود اما بیشتر از پیچیده بودنش ارتباطش با فیزیک سال قبل گیجش کرده بود

 

قسمت هایی که مربوط به امسال و توضیحات ساواش بود را فهمید اما بقیه را نه

 

ساواش سوال سهم خودش را حل کرد و بعدی را مقابل لادن گذاشت اما اینبار چرک نویس را جمع نکرد

 

_ پنج دقیقه

 

_ چرا هر بار کمترش میکنی؟!

 

_ چون باید برسی به تایم کنکور

بجنب

 

_ اینو نفهمیدم

 

_ بنویس میفهمی

 

_ مال سال قبله من پایه‌ام ضعیفه

 

_ تا جایی که فهمیدی بنویس

 

_ آخه من…

 

ساواش روی میز کوبید دخترک در جا پرید و او با صدایی بلند تشر زد

 

_ نیم ساعته دارم توضیح میدم

مرده بودی از اول بگی نفهمیدم؟

 

 

 

لادن بغ کرده نالید

 

_ اون قسمتای جدیدو فهمیدم ولی….

 

_ ولی نداره ، علاف توئم من؟

 

لادن رویش را سمت مخالف برگرداند اما ساواش دوباره غرید

 

_ به کتابت نگاه کن چرا خیره شدی به در و دیوار؟

 

بغض کرده مداد را برداشت و فرمول هایش را نوشت اما نحوه به دست آوردن یکی از داده ها مربوط به سال گذشته بود و او تقصیری نداشت

 

_ سر من داد نزن … ببین اینایی که برای امسال بوده رو یاد گرفتم

 

_ سر کلاسای درسیت چه غلطی میکردی که مبحث به این آسونی رو یاد نداری؟

میدونستم پایه‌ات ضعیفه ولی نه تا این حد!

 

لادن بغض کرده گفت

 

_ هرچی گفتی رو حل کردم

این مال سال قبله

 

_ پس لازم نیست یاد بگیریش

 

بهت زده نالید

 

_ مگه نمیگی دوتا تست کنکور داره؟

 

ساواش جوابش را نداد

 

ملتمس بازویش را کشید

 

_ تو بگو

همون بار اول یاد میگیرم

مگه نمیگی آسونه؟

 

 

 

ساواش تیز‌ نگاهش کرد اما پسش نزد

 

با بدخلقی توضیح مختصری داد و تست را روبرویش گذاشت

 

_ دو دقیقه

 

کم مانده بود گریه کند!

 

_ تو دو دقیقه چطوری حل کنم؟

 

_ میدونی سر کنکور برای هر تست چند دقیقه زمان داری؟ یک دقیقه و پونزده ثانیه

حالا شروع کن

 

با چشمان پر بغض شروع کرد و تا حدودی به جواب رسید اما ساواش دست از سرزنش کردنش برنمی‌داشت

 

با هر سوالی که بلد نبود سرش داد می‌کشید و تشر می‌زد

 

ساعت نزدیک چهار صبح بود که مباحث تمام شد

 

خسته بدنش را کش داد و چشم غره ای به لادن که آرام اشک می‌ریخت و کتاب هایش را جمع میکرد رفت

 

_ بسه سرم رفت ، برو بخواب فردا آزمون داری

 

لادن دلخور نگاهش کرد و بینی اش را بالا کشید

 

ساواش تشر زد

 

_ جای تشکرته؟

 

لادن قهر آلود همانطور که با شانه اشکش را پاک میکرد به سردی پچ زد

 

_ مرسی

 

_ برو چایی بیار

 

با چشمان سرخ و خیس نگاهش کرد

 

_ خوابم میاد فردا آزمون دارم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 52

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ayda Yazdani
1 سال قبل

سلام
من بیشتر رمان هاتون رو خوندم و عالی هستن و ازتون درخواست دارم که لطفا رمان ماتیک را هرشب و پارت بیشتری بگذارید
و میشه رمان هایی مثل ماتیک رو معرفی کنید

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Ayda Yazdani
Ayda Yazdani
1 سال قبل

نویسنده کی هست
ممنون میشم اگه بگین؟

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x