ساواش با یک نگاه چک کرد و ابرو بالا انداخت
_ نه بابا … مخت اونقدرام آکبند نیست
_ تا الان نمره نمیاوردم چون نخواستم درس بخونم!
خنگ که نیستم
بخوام بهتر از همه یاد میگیرم
ساواش مبحث بعدی را جلو کشید و تشر زد
_ جای کری خوندن حواستو بده به درس
لادن بدون مقاومت روی برگه خم شد و سر تکان داد
_ باشه
توضیح داد
سوال حل کرد و سوال بعدی را جلوی لادن گذاشت
_ ده دقیقه!
لادن خیال کرد این ده دقیقه هم مثل ده دقیقهی قبلی حقیقت ندارد اما اینطور نبود
سر ده دقیقه سوال از زیر دستش کشیده شد
بهت زده اعتراض کرد
_ آخرش بودم
_ تایمت تموم شد
_ ولی راه حلم درست بود داشت به جواب میرسید
_ حیف که وقت نداری تو پاسخنامه کنکور واردش کنی!
خواست باز اعتراض کند که ساواش صفحه را ورق زد
_ مبحث بعد
از این حداقل هشت تا سوال تو آزمونت هست ، دوتا تو کنکور
چشماتو باز کن ، حواستو جمع
دوباره نمیگم
مبحث سخت و پیچیده ای بود اما بیشتر از پیچیده بودنش ارتباطش با فیزیک سال قبل گیجش کرده بود
قسمت هایی که مربوط به امسال و توضیحات ساواش بود را فهمید اما بقیه را نه
ساواش سوال سهم خودش را حل کرد و بعدی را مقابل لادن گذاشت اما اینبار چرک نویس را جمع نکرد
_ پنج دقیقه
_ چرا هر بار کمترش میکنی؟!
_ چون باید برسی به تایم کنکور
بجنب
_ اینو نفهمیدم
_ بنویس میفهمی
_ مال سال قبله من پایهام ضعیفه
_ تا جایی که فهمیدی بنویس
_ آخه من…
ساواش روی میز کوبید دخترک در جا پرید و او با صدایی بلند تشر زد
_ نیم ساعته دارم توضیح میدم
مرده بودی از اول بگی نفهمیدم؟
لادن بغ کرده نالید
_ اون قسمتای جدیدو فهمیدم ولی….
_ ولی نداره ، علاف توئم من؟
لادن رویش را سمت مخالف برگرداند اما ساواش دوباره غرید
_ به کتابت نگاه کن چرا خیره شدی به در و دیوار؟
بغض کرده مداد را برداشت و فرمول هایش را نوشت اما نحوه به دست آوردن یکی از داده ها مربوط به سال گذشته بود و او تقصیری نداشت
_ سر من داد نزن … ببین اینایی که برای امسال بوده رو یاد گرفتم
_ سر کلاسای درسیت چه غلطی میکردی که مبحث به این آسونی رو یاد نداری؟
میدونستم پایهات ضعیفه ولی نه تا این حد!
لادن بغض کرده گفت
_ هرچی گفتی رو حل کردم
این مال سال قبله
_ پس لازم نیست یاد بگیریش
بهت زده نالید
_ مگه نمیگی دوتا تست کنکور داره؟
ساواش جوابش را نداد
ملتمس بازویش را کشید
_ تو بگو
همون بار اول یاد میگیرم
مگه نمیگی آسونه؟
ساواش تیز نگاهش کرد اما پسش نزد
با بدخلقی توضیح مختصری داد و تست را روبرویش گذاشت
_ دو دقیقه
کم مانده بود گریه کند!
_ تو دو دقیقه چطوری حل کنم؟
_ میدونی سر کنکور برای هر تست چند دقیقه زمان داری؟ یک دقیقه و پونزده ثانیه
حالا شروع کن
با چشمان پر بغض شروع کرد و تا حدودی به جواب رسید اما ساواش دست از سرزنش کردنش برنمیداشت
با هر سوالی که بلد نبود سرش داد میکشید و تشر میزد
ساعت نزدیک چهار صبح بود که مباحث تمام شد
خسته بدنش را کش داد و چشم غره ای به لادن که آرام اشک میریخت و کتاب هایش را جمع میکرد رفت
_ بسه سرم رفت ، برو بخواب فردا آزمون داری
لادن دلخور نگاهش کرد و بینی اش را بالا کشید
ساواش تشر زد
_ جای تشکرته؟
لادن قهر آلود همانطور که با شانه اشکش را پاک میکرد به سردی پچ زد
_ مرسی
_ برو چایی بیار
با چشمان سرخ و خیس نگاهش کرد
_ خوابم میاد فردا آزمون دارم
سلام
من بیشتر رمان هاتون رو خوندم و عالی هستن و ازتون درخواست دارم که لطفا رمان ماتیک را هرشب و پارت بیشتری بگذارید
و میشه رمان هایی مثل ماتیک رو معرفی کنید
سلام🌹
اگه دست من بود هر روز پارت میزاشتم ولی باید صب کنم نویسنده پارت بده بزارم🥲
نویسنده کی هست
ممنون میشم اگه بگین؟
حنا