#part812
_ چرا هرچی در میزنم جواب نمیدی؟
فکر کردم خونه نیستی
سرش را بالا گرفت
گردنش تیکی صدا داد و کمرش تیر کشید
ناخواسته آخی گفت و زمزمه کرد
_ ساعت چنده؟
_ دیروقته
از کِی نشستی پای این؟
_ کمرم خشک شده
ساواش با اخمی کمرنگ جلو آمد و کتاب را بست
به جلوش خیره شد
_ زمین تست میزنی؟!
_ اوهوم
_ اختصاصیای اصلیتو ول کردی زمین میخونی؟
لادن خسته آه کشید
_ فیزیک و ریاضی رو همه میخونن
زمین رو خالی میذارن
از جایی برو بالا که رقیبت فکرش نمیرسه!
ساواش با تاسف سری تکان داد
_ خدا شفات بده لادن
روزای آخر داری عقلت رو از دست میدی
لادن در سکوت نگاهش کرد و ساواش پیراهنش را از تن در آورد
#part813 مــــــ💄ــــــاتیک
_ غذام که مثل همیشه نداریم ، مگه نه؟
_ سفارش دادم برات!
ساواش از اتاق بیرون زد
_ همین روزاست معدمون سوراخ شه از غذاهای رستورانی
لادن پشت سرش از اتاق خارج شد و قبل از او خودش را به میز رساند
ظرف غذای ساواش را باز کرد و قاشقی برای خودش پیدا کرد
_ قاشق چنگال بیار برای خودت
قاشق اول را که در دهانش گذاشت ساواش سری با تاسف تکان داد
_ برای من سفارش دادی یا خودت؟
لادن با دهن پر جواب داد
_ من درس میخونم
باید مغزم جون داشته باشه یا نه؟
ساواش جوابش را نداد
چنگالش را برداشت و سمت جوجه کباب برد که لادن با قاشق ، روی چنگالش کوبید
_ کم بخوریا ، من میخوام تا صبح بیدار بمونم درس بخونم!
ساواش چنگالش را روی میز کوبید و با چشم غره ای بلند شد
چرا نویسندهها اینقد بدجنس شدن اینم شد پارت چنتا خط