ساواش راحت رخت خواب او را گرفته و همانطور که لم داده بود به محتوای موبایلش لبخند میزد
کلافه پوف کشید و این پا و آن پا کرد
چارهای نداشت
حال این آزمون ها برای خودش هم اهمیت داشت
تنها راه نجات بود انگار!
حال که نه خانواده ای برایش مانده بود و نه زندگیزناشویی….
با کتابش بالای سر ساواش ایستاد و خیره نگاهش کرد اما او محل نداد
چند ثانیه گذشت و بالاخره از رو رفت
آرام لب زد
_ ساواش؟
ساواش رضایت داد نگاهش کند اما حرفی نزد
کناب را بالا آورد و شک نداشت ساواش از کارش استقبال میکند!
_ من دیافراگم یاد نمیگیرم
چندسال گذشته از تدریسش سرکلاس
ساواش پوزخند زد
_ چندسال نگذشته بودم تو سرکلاس چیزی یاد نگرفته بودی
ناچار پوف کشید
_ خب … چیکار کنم؟
_ به من ربطی نداره
_ مگه استاد فیزیک نیستی؟
ساواش با جدیت نگاهش کرد
_ من اومدم تو اون مدرسه بخاطر خواست عمه
وگرنه میخوای تو شهر بچرخونمتو نشونت بدم چندتا پروژه پیمانکاری زیر دست من بود؟
لادن دستش را در هوا تکان داد
_ خب بابا … تو مهندس ، تو پیمانکار ، تو مدیر شرکت!
حالا میشه اینو برای من توضیح بدی؟
فردا نصف بیشتر سوالات فیزیک از این قسمته
_ من نه بیکارم ، نه حوصله خنگ بازیاتو دارم
فقط منتظرم فردا نتیجه ترازت بیاد و کتابارو با خودم ببرم
لادن دیگر طاقت التماس کردن نداشت
عصبی زیرلب ناسزایی گفت ، تنها بالشت موجود در خانه را از زیر سر ساواش بیرون کشید و زمزمه کرد
_ به جهنم ، خودم یاد میگیرم
بالشت را به دیوار تکیه داد و سر کتاب نشست
دست هایش را زیر چانه زد و با اخم خیره مسائل فیزیک شد
انتظار داشت ساواش واکنشی نشان دهد اما بی اهمیت دوباره خیره موبایل شد
چنددقیقه بعد بالأخره با همان اخم زیرچشمی خیره ساواش شد
_ چگالی جیوه چنده؟
ساواش با تاسف سر تکان داد
_ صفحه ۴۶ کتاب فیزیکت
کتابای تست هیچی ، کتاب درسی رو هم نخوندی؟
من واسه اون رشته و دانشگاهی که خوابشو دیدی حتی جلدای کتابارو هم حفظ بودم خانم کوچولو!
لادن صفحه را پیدا کرد و زیرلب توضیح داد
_ همه درسارو جمع کردم
فقط فیزیک مونده بود امشب که اونم تو مزاحم شدی!
_ عربی چی؟
دهانش را کج کرد
ساواش نقاط ضعف درسی اش را حفظ بود!
_ اونو کلا حذف کردم!
_ غلط کردی
بهت زده نگاهش کرد
ساواش با جدیت نیمخیز شد
_ جمع کن کتاب درسیای هر چهار سال عربی رو
کتاب تست و معنی و تدریساش رو هم بذار رو هم رفتم ببرم
لادن دندان هایش را روی هم فشرد و زیرلب بی میل پچ زد
_ آزمون بعدی میخونم تستاشو میزنم
ساواش دیگر حرفی نزد
لادن چنددقیقه بعد دوباره به حرف آمد
بی میل ، انگار که آخرین کسی که در دنیا قصد صحبت کردن با او را داشت ساواش بود اما چاره ای نداشت!
_ فشار رو به دست آوردم ولی به پاسکال خواسته
چطوری تبدیل کنم؟
ساواش با جدیت جواب داد
_ صفحه ۲۹
_ از اون راه رفتم
جوابم تو گزینه ها نیست
_ یعنی چی از اون راه؟
تبدیل به پاسکال چندتا راه داره و من خبر نداشتم؟
نیست چون اشتباه به دست آوردی
لادن دلخور پشت چشم نازک کرد
کمی دیگر سؤال هارا خواند و باز آرام و قهرآلود پرسید
_ دوتا پیمانه داده
دست هایش را در هوا خم کرد و تلاش کرد شبیهشان شود!
_ هر دو فشار هوا و فشار شاره دارن
حالا از کجا باید فهمید کدوم فشار مثبته کدوم منفی؟
ساواش نگاهش کرد و او همانطور که یک دستش را شبیه به پیاله درآورده بود انگشت دیگرش را از بالا وارد مشتش کرد و با جدیت رو به ساواش توضیح داد
_ فشار هوا از اینجا!
انگشتش را بیرون کشید و اینبار از سمت راست فرو برد!
_ فشار شاره از اینجا!