رمان ماتیک پارت ۱۹۱

4.3
(423)

 

 

زیر دوش آب سرد که ایستاد تمام بدنش می‌لرزید

 

دست مشت شده اش را روی دیوار گذاشت و صدای دخترک در مغزش تکرار شد

 

جملات بی رحمانه اش‌…

 

بعد از آن صدای گریه و ناله هایش بود

 

با خشم مشتش را روی دیوار کوبید و غرش کرد

 

_ لعنت به این سرنوشت که حتی نمیذاره از هم دور بشیم و این جهنم تموم بشه

 

شیر آب سرد را چرخاند

 

آب در چند ثانیه داغ شد

 

داغِ داغ ، طوری که پوست را می‌سوزاند

 

در دل تا ده ثانیه شمرد و اینبار آب را سرد کرد

 

یخ!

 

نفسش از شدت سرما بند آمد

 

چند ثانیه بعد آب دوباره جوش بود

 

انگار با اینکار از خودش انتقام می‌گرفت

 

بالاخره حوله را دور کمرش پیچید و نفس زنان از حمام خارج شد

 

دخترک پشت به او در خود جمع شده بود و آرام اشک می‌ریخت

 

سمت کمد لباس هایش رفت و سرد غرید

 

_ پاشو خودتو جمع کن ، چرا هنوز اونجایی؟

 

#part750 ‌‌مــــــ💄ــــــاتیک

 

لادن جوابش را نداد

 

ساواش حوله ی کوچکی روی سرش انداخت و مشغول خشک کردن موهایش شد

 

چنددقیقه بعد ، دخترک هنوز هم در همان حال بود

 

شلواری که با پاپه های برگشته چند قدم آن طرف تر پرتاب شده بود ، مانتوی نصفه نیمه در آمده و لباس زیری که روی زانوهایش بود

 

_ پاشو بهت گفتم ، سرما میخوری

 

لادن پوزخند زد

 

صدایش گرفته و خش دار بود

 

_ نگرانمی؟

 

ساواش جوابش را نداد

 

بدون آنکه لباس بر تن کند ، با همان حوله سمت آشپزخانه رفت و مدتی بعد با ماگ قهوه اش برگشت

 

دیدن لادن در همان وضعیتِ قبل ، کلافه‌اش می‌کرد

 

باعث میشد از خودش متنفر شود

 

_ بلندشو ، داری عصبیم می‌کنی

 

صدای دخترک می‌لرزید

 

_ جوابمو بده … نگرانمی؟

 

_ نیستم!

نگرانت نیستم ولی مسئولیتت باهامه

حالا پاشو دوش بگیر

 

لادن  بغض کرده ، تلخ خندید

 

_ نمی‌تونم تکون بخورم … آقای مسئول!

 

#part751 ‌‌مــــــ💄ــــــاتیک

 

ابروهای ساواش درهم فرو رفت

 

عصبی جلو آمد

 

_ مسخره بازی در نیار ، پاشو

 

صدای دخترک ضعیف و لرزان بود

 

_ تو که هر کار میخواستی کردی … دیگه دست از سرم بردار

 

بالای سرش ایستاد و با اخم نگاهش کرد

 

_ هرکار میخواستم؟ اینو تو خواستی!

مگه نگفتی شوهرم نیازمو…

 

صدای بی جان لادن بالا رفت

 

_ بسه … ولم کن ، ولم کن لعنتی

 

_ پاشو برو روی تخت بخواب

 

بغض دخترک ناغافل منفجر شد

 

بیشتر در خود جمع شد و هق زد

 

_ نمیتونم تکون بخورم … ولم کن

 

_ چته که نمیتونی تکون بخوری؟!

بچه نشو … پاشو بشین

 

لادن به حرفش محل نکرد

 

ساواش کلافه خم شد و بازویش را بالا کشید

 

#part752 ‌‌مــــــ💄ــــــاتیک

 

 

صدای جیغ دردناک دخترک و هق‌هق پر دردش باعث شد ترسیده بازویش را رها کند

 

_ آی … خدا

 

_ چته؟ ببینمت … بیار بالا سرتو

 

لادن تنها بی جان ناله میکرد

 

ساواش عصبی صدایش را بالا برد

 

_ جیغ و داد نکن لادن

میگم چته؟ کجات درد میکنه؟

 

لادن اشک ریخت

 

_ زیر دلم

 

_ به جون خودت قسم لادن … بفهمم داری دروغ میگی و مسخره بازی می‌کنی یا نقشه داری اینبار دهنتو سرویس میکنم

 

لادن بی حال هق زد

 

قسمش جانش بود و باز آزارش می‌داد؟

 

بازویش که دوباره کشیده شد و کمرش از زمین فاصله گرفت نتوانست درد را تحمل کند

 

صدای جیغش باعث شد ساواش برای دومین بار رهایش کند

 

عصبی ضربه‌ی آرامی به شانه‌اش زد و غرید

 

_  حرف بزن ، میگم کجات درد میکنه که …

 

چشمانش روی ردِ خون روی ران های دختر‌ک ثابت ماند

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 423

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
5 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
4 ماه قبل

قاصدک جان چرا رمان خانوم معلم دیگه باز نمیشه؟؟پارتم ک نداشتیم

rana
پاسخ به  قاصدک .
4 ماه قبل

ای بابا
اصلا کارتون درست نیستا
نمیشه از وسط رمان یهو میگین اشتراک بخر
اگه قرار به خریده رمانهای کامل زیادی هست که ارزشمند هم هستن
نه اینکه برای رمان انلاین پول بدیم بعد چشممون خشک بشه رو گوشی که کی پارت جدید میاد
اونم مثقال مثقال

Mahsa
پاسخ به  قاصدک .
4 ماه قبل

عه از وسط رمان؟؟😕رمانایی ک تازه میزارید و اشتراکی میکردید خب
این چه کاریه اخه؟؟

Maryam
4 ماه قبل

پارت جدیدددد🥺🥺؟؟؟؟؟؟

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x