🖤#PART_770
به این همه ظرافت و لطافت دخترونت نمیاد یهو بگی کونی! یه بارم گفتی پفیوز پشمام ریخته بود! چندبار دیدم فحش دادی. دوست ندارم!
قش قش خندید و گفت:
– تو خودت خداوندگار فحش ناموسی ای! حالا همین دوتا دونه ناسزا رو به من نمیبینی؟
با خنده پا روی پا انداختم و گفتم:
– عزیزم این چیزایی که تو بهش میگی ناسزا در واقع فحش ننه ان!
پقی زد زیر خنده و نشست روی پام، موهایی که ریخته بود روی پیشونیمو مرتب کرد و گفت:
– از دار دنیا همین دوتا دونه فحش از روح سرکشم برای من مونده، همونم میخوای بگیری؟
با پررویی تمام گفتم:
– آره!
دست به سینه شد و گفت:
– اوکی شرط دارم!
معترض گفتم:
– بییییییی خیاااااال! دوتا فحشه دیگه! نده خب چی میشه مگه؟ چرا شرط و شروط میذاری!
با خنده سر تکون داد و گفت:
– نچ! شرط دارم! اگه تو شرطمو قبول کنی منم دیگه فحش نمیدم…
🎆HEALER
🖤#PART_771
کنجکاو گفتم:
– چیه شرطت؟ من ابرومو خط نمیندازما!
سری تکون داد و گفت:
– مجبورت نمیکنم. حالا که فکرشو می کنم خیلی خوشگل میشی و من نمیخوام دیگه زیادی جذاب شی، خوشم نمیاد!
با خنده گفتم:
– خوبه که از خیرش گذشتی، چیه شرطت؟
نیشخندی زد و گفت:
– بیا پوزیشنمونو تغییر بدیم!
متحیر خندیدم و گفتم:
– وات؟
شونه ای بالا انداخت و گفت:
– که این تغییر پوزیشن منوط بر اینه که لوکیشنمونم عوض کنیم!
– منوط؟! دلیار! منوط آخه!؟
خندید و گفت:
– منظورم اینه که اینا بهم وابسته ان! لوکیشنو تغییر بدیم به تبع اون پوزیشنم تغییر می کنه!
-تبع!
معترض گفت:
– زهرمار! این قدر از من ایراد نگیر!
🎆HEALER
🖤#PART_772
با خنده گفتم:
– یه جوری داری ادبی و لفظ قلم حرف می زنی انگار داری در باب خرده فرهنگ های اجتماعی و مشکلات گروهک ها و پارتیزان های جامعه صحبت می کنی نه سکس!
نیشخندی زد و گفت:
– میخوام قضیه رو شوخی نگیری!
سری تکون دادم و گفتم:
-شرطت دلیار، شرطت!
دستذبه سینه شد و گفت:
– خیلی سادست! من دیگه روی اون تخت کزایی باهات نمیخوابم! آدم توی زندگیش به تنوع نیاز داره!
تایید کردم:
– آها! اون وقت کجا رو در نظر گرفتی؟ معمولا آدما روی تخت میخوابن!
– منظورم اون خوبیدن نیست!
– من میدونم منظورت کدوم خوابیدنه! کجا رو پیشنهاد میدی!؟ باید شرایط و ظوابطش رو بسنجم!
به جمله بندی مزخرف من خندید و شونه ای بالا انداخت و گفت:
– سخت نیست! سر راست و دوست داشتنیه!
– کجاست؟
نیشخند زد و گفت :
– روی پیانو…!